شعرناب

شعر پیشرو، نوع سوم شعر

شعر پیشرو و شباهت و تفاوت آن با شعر سنتی و نو:
در باور نگارنده، شعر پیشرو، شیوه ی سومی در سرایش پارسی و دیگرگون از شعر سنتی و شعر نو است و تفاوت میان آنها بیش از این که به شکل ظاهری و رو ساخت شان مرتبط باشد، به فلسفه ی به کارگیری و به عبارت دیگر، به ژرف ساخت شان ارتباط دارد‌؛ به طوری که شعر سنتی اصالتا در قالب هایی مشخص و تقریبا بسته و غیرقابل انعطاف به کار می رود و از چارچوب قواعد کلیشه ای آن نمی توان گذشت (هرچند در چند دهه ی اخیر، برخی شاعران پایبند به شعر سنتی، رعایت کامل برخی از این کلیشه ها را نادیده گرفته اند).
در سرایش نو، بویژه در گونه های پس از شعر نیمایی، بر خلاف شعر سنتی، قاعده مندی شعر، کاهش می یابد یا تعریف مشخصی از آن و حتی تعیین مرز میان شعر سپید و دلنوشته، دشوار و بحث انگیز می شود و تلاشی جدی به کار گرفته می شود برای فاصله گرفتن از شعر سنتی، هم در رو ساخت و هم در ژرف ساخت به منظور دستیابی به شیوه ای نوین و در این راه، مکاتب ادبی غربی، چراغ راه و در واقع، سنگ بنای شعر نوی فارسی بوده اند و بویژه در شعرهای سپید جناب شاملو، گرایش شدید شعر نوی فارسی به غربی شدن را آشکارا می توان دید.
در سرایش پیشرو - که ما آن را شیوه ای دیگر از سرایش پارسی می دانیم و البته شیوه ای آمیخته از آن دو و فرزند آن پدر و مادر در نظرش می گیریم -
دو سمت قضیه یعنی شعر سنتی و شعر نو به هم نزديک می شوند و فرزندی زاده می شود به نام سرایش پیشرو‌‌؛
بنابراین، سرایش پیشرو، فرزند پدری به نام شعر سنتی و مادری به نام شعر نو است و همان طور که هر فرزندی با وجود اشتراکاتش با پدر و مادر، موجودی جداگانه و مستقل است، سرایش پیشرو هم جدا و مستقل اما شبیه و میراث‌دار هر دوی آنهاست.
اختلاف شعر پیشرو با شعر سنتی و نو در رو ساخت، مربوط می شود به گونه های تازه ای همچون سروش، سه گلشن، شعرسبز یا چندآهنگ و شعر تک
(و شعر سه گانی که آن را، نیای آنها می پندارم) بعنوان گونه هایی که در کلّیّت خود
( در مجموعه ی زیرگونه های تنوع پذیر شان) به طور کامل جزء هیچیک از دو شیوه ی سنتی و نو نیستند بلکه از چارچوب هردوی آنها بیرون می زنند
و از این گذشته، فلسفه ی پدید آمدن شعر پیشرو هم بهره مندی از ویژگی های هر دو شیوه ی سنتی و نو با حفظ استقلال وجودی خود بوده است.
همچنين شعر پیشرو - که آمیخته ای از سنت و نوین گرایی است - به پیروی از مکتب ادبی نورگرایی، گرایش بیش تری دارد؛ هرچند مکتب ادبی نورگرایی بطور عام در همه ی قالب های شعری و در حوزه هایی فراتر از ادبیات هم قابل استفاده است.
از آنچه گفته شد، در می یابیم که سرایش پیشرو با هدف بهره گیری از چکیده ی امتیازات هر دوی شعر سنتی و شعر نو به وجود آمده است و عملا این دو شیوه را در خود به هم نزدیک نموده و بجای گرایش به مکاتب ادبی غربی، مکتب ادبی بومی نورگرایی را مدّ نظر قرار داده است.


0