شعرناب

روز جهانی مادر

شاید اگه نگار بود، الان مادر شده بود باغ وجودش شکوفه داده بود و توی آغوش هوریران جان و مامان‌منظر مادرانگی‌شو جشن میگرفت
کوردیاجون، شیرین زبون شده بود و اوین‌جانو هزاران بار ذوق‌زده‌تر میکرد از مادر بودنش
سوفی، روز مادرو به سهندجون شادباش میگفت و نقاشی تازه‌شو بهش تقدیم میکرد با دایی الوندش آواز تازه می‌خوند و آهنگ تازه می‌نواخت
ری‌را با پدرش پریسای عزیزو غافلگیر می‌کردن
پونه و نیلوفر و الهام و پریناز و الناز و... شاید صاحب فرزند شده بودن و چه لذت‌بخش بود آفرینش غنچه‌های زیبایی که شبیه مادر، پدرشون؛ بهترین باشن...
با این غده‌ی بغضی که گلوی خیالمو گرفته نمی‌تونم غزل بنویسم نمی‌تونم با این هیاهوی سنگین و مرثیه‌ی غمگینی که توی سرمه؛ شاعرانه بنویسم
مدتهاست چشمام توی افق دور و بی‌نور دلتنگی گیر کرده مدتهاست واژه‌هام زانوی غم بغل گرفتن؛ حوصله‌ی تلفن و صدا و... حوصله‌ی هیچ‌کسو ندارم...
یه گوشه میخوام که یا خودمو به آغوش گریه بسپارم یا توی دامن خواب؛ رویای روزای بودنتونو ببینم...
من با شما نسبتی ندارم اما با اندوهتون صمیمی‌ترینم...
برای من ساعتای شادی و شوق خوابن؛ خوابی که مث شما توی این دنیا بیدار نمی‌شه...
ثانیه‌ها تکرار وحشت اون ۱۹ ثانیه‌س ...
روزتون گرامی مادرهای پرواز اوکراینی
قربونِ دل‌آشوبه‌هاتون برم مادرانی که عزیزترینهاتونو ناباورانه به ناگزیرِ نبودن سپردید...
#م_ن
#غم_نوشته
#روز_جهانی_مادر
#پرواز_اوکراینی
#پرواز_۷۵۲


0