شعرناب

دلتنگی

و من هرشب ، از میان شعر هایم تورا بیرون می کشم،
می بویمت؛
میبوسمت و می‌گذارمت کنار
اما صبح که می‌شود
در تمام اشعارم تو را می جویم
آنقدر دلتنگی هایم را با ساز بی قراری می‌نوازم
که دوباره می رسم به سکوت سهمگین شب
و این چرخه ی هولناک
شده کارِ هر شبِ این دلِ تنگ...


0