شعرناب

ای سرباز. برای تجاوز. چکمهمپوش

ای سرباز برای تجاوز چکمه مپوش
بلکه. برای نجات کرسنه گان و ستم دیده کان
از انسانهای مست قدرت دستور مگیر
ب
با وحشی گری ها و ویران گرا همرا مشو
ای سر باز تو زینت جهان و امینیت. هر کشوری
به عملی روی آور که داد ستان باشی
ای سرباز تفنگ بر انسانی مکش
او حق زندگی دارد
نسل کشی کار خبیسان است
ای سر باز قرن بسیت را رد کردیم
کشور کشایی. حرامست. و کار بی عقلان
بین آنها. واقعا. از کارشنا لذت می برند
وقنی کسی را بی خانه مان می کند
شب در بستر راحت است
وقتی. ملیونها کرسنه و آواره می کند
چطور از غذا. خوردن لذت می برد
وقتی کودکان را بی پدر و مادر می کند
جان در آتش کینه ی خودش می سوزد
دنیای. او دیگر تاریک است. و هیچ رنگ. برایش معنی ندارد
ای سر باز فرمان بر گستا خان. مباش
در تاریخ. تا ابد مورد نفرین. قرار نگیر
ای سیاست. مداران. جهان. شما. کلتان. یک ملیون نیستید
چرا. جان ملیارد ها را خرج. سیاست خود می کنید
ای سر باز اگر کمک نمی کنی. جفا هم مکن
می دانم از نسل کشی لذت نمی بری
آیا دختر بچه ای را ندیدی وقتی همه از خانه خارج شدن
برگشت عروسکش را بر داشت
گفت اگر نبرمش زیر بم باران می ماند
دیگر وسایل. گران قیمت خانه را می گذارد
اما حیوان خاه گی را بر دوش می کشد
ای سر باز مردمان چیزه زیادی از تو نمی خواهند
جز حق انسان بودن را


0