شعرناب

تقدیمی به مونا حیدری و تمام موناهای گمنام

حواست را جمع کن... وقتی به ناسزادهان میالایی . مبادا تاثیرش خط خونی شود بر شکاف گلوی بریده زنی به نام غیرت و به رسم مردانگی ...
تقدیم به مونا حیدری و تمام زنان که به جای عشق به آنان خشم هدیه شد. به مردانی که آموخته اند...زن را به حرمت قداستش محترم بشمارند تا محترم بماند.
زنی را هم چو بره سر بریدند.
مبادا حرمت از مردی گریزد
جهان مردانه تف بر غیرت مرد
که خون نوگلان در جمع ریزند
زنان در اوج قدرت ، نورمادون؟
گرفتار بین اقوام آمازون
گدای مهر مردان پر از جهل
پر از وسواس همکیشی طاعون
غیوران خشن خونریز و نادان
به زعم افتخار گیری فراوان
کمر بر قتل کودک همسر خویش
ببندند دست و پای زن به میدان
هیولای درونش تشنه ی خون
به قربانی نیازست مثل جیحون
خطا کار است اما تو چه هستی
مقدس همچو قدیسان کارون
شراب خون رگهایش بنوشی
پس از آن جامه ی آزرم پوشی
خوشا غیرت خوشا مردانگی ها
بساط عیش خود را کم فروشی
تو قانون بد بدعت نمایی
به آتش شعله های بی کلامی
نه دینی ماند نه دیندار حاشا
به اسم دین چه آیین ها بنایی
در این دنیای وانفسا دوپایان
رقابت می کنند با چارپایان
ولی پیروز میدان شیر نر شد
که آهو بچه ای را پای بان
دوپایان می درند آهو دلان را
به یغما می برند رسم خران را
گناه خر نشویم بدتر از آن
به جان آلوده کردند شوکران را
۱۹بهمن۱۴۰۰
آذر.م


0