شعرناب

آمدیم تا که نه معشوق نه عاشق خود عشق شویم

💛💜💖💙💚💖❤
بنام او که نیست جزعشق نام او🙏
آمدیم تا که نه عاشق نه معشوق خود عشق شویم
واین امر تجلی نمی یابد جز با پذیرش خود
در آغوش گرفتن تمام سایه ها تمام تاریکی ها
وشناخت خود وبرداشتن گامهای نخستین عشق .
هرگاه جدایی را حس کردیم ،بی مهری پنداشتیم رفتارها را ،
خود را تافته برتر پنداشتیم و توهم بهترین بودن سراغمان آمد یا خودمان را تنها پنداشتیم و این تنهایی حال بد ما را رقم زد
بدانیم که از جریان هستی دور شده ایم از نظمی که تمام کائنات
بر مدارش رقصانند ، که هر ذره در ارتعاش عشق اوست
جز اونیست هر چه هست اوست .
حکم برای هم صاد ر نکنیم که
فقط مسند اوست و هرلحظه حی وحاضر
و عالم محضر اوست .
مگر می توان اورا دوست داشت وفرزندان اورا دوست نداشت
عشق از زمین آغاز می شود تا ساحت دل اوج می گیرد
آنجا که خانه ی اوست وهرلحظه نور او بیشترو بیشتر می شود
و در بر می گیرد مارا ،آنجا که شیطان سجده می کند
و از تاریک ترین شب روح سحر سر می زند .
آنجا که در دل مشکلات هم لبخند اورا می بینی
اینکه بنیاد دنیا سست تر از آنچه می پنداریم هست
با تمام دانشمان با تمام اسم ها و رسم ها و دانسته هایمان
آنچه با ما به بعد از مرگ می آید حقیقت ما هست
آنچه تغییر نمی یابد آگاهی و رشد ما می باشد
عشقی که در کوله ی سفر جمع کرده ایم ،بی چشمداشت
برای او بدون ترس جهنم یا شوق بهشت ،او که باشد
زمین نیز برایت بهشت است .
حتیصاحب کالبد زمینی خود نیستیم
و او را به زمین تقدیم می کنیم هنگام سفر ،
عبادت ما عشق است نه به یک شخص به تمام مخلوقات الهی
نیک بنگریم همه خود اوهستند حتی تاریک ترین ما که ازدید ما
اینجور قضاوت می شود که او عاشق نوراست کافیست بتابیم
بر هم با مهر با دوستی با همدلی آنجاکه عقل به کارنمی آیدو
حکم حکم دل است و عشق .که همدلی دنبای مارا زیباو زیباتر می کند
و صلح را صفا را بر جای جای زمین زیبا گسترده می کند .
عشق و نورو بخشش و زیبایی جاری ❤🌹
درپناه عشق همگیمان .


0