شعرناب

گله

چرا چرخه گردونه روزگارو نمی چرخونی خدا یه تکون به این چرخ بده شاید قرعه به نام من افتاد و دور ، دوره من شد..
احساس میکنم روزگارت ایستاده یا من خیلی عجولم..
انقدر منو دق نده خدا،،حالمو خوب کن پسرمو پس بده یادمه آخرین بار گفتم برو خدا پشت و پناهت سپردمش به تو امانت عزیزمو پس بده بیا خدای کن رفیقه روزهای تنگمو برگردون همین الان خدایه زمینی منو پسم بده..تا کی تا کجا زمان بگو مکان بگو آروم میشم اما بلا تکلیف نزار یه پدرو..
امیرعلی فکر نکنی پدر به یادت نیست الهی من قربون چشمایه سیاه و درشتت با اون مژه های بلندت بشم توکل کردم به خدا مانع های سره راهمونو واسه رسیدن به هم خدا نیست و نابود میکنه ... لبخند رو لبهات دلت شاده شاد باشه مغرور و تقص اما با ادب دوستت دارم


0