شعرناب

کوچ غریبانه دکتر مهدی بگلری

عصر آخرین روز جمعه مهر ماه پسردایی نازنینم(دکترمهدی بگلری "کامبیز"مدیر مسئول روزنامه هواداران پرسپولیس . تولد1350 تولدی دیگر 1400)که در زندگیش همیشه او را با لبخند پر مهرش به یاد دارم. در اثر آمبولی جهان فانی را به درود گفت. خبر تلخ و گزنده بود.
زندگی سراسر شور و تلاش و مسئولیت های مختلفی که داشت. همه به کنار؛ کافی ست نامش را در اینترنت سرچ کنید و در موردش از نوشته همکاران و زیر دستان او به صفات انسانی؛ مهربانی و... پی ببرید . انقدر رفتنش ناگهانی بود که حتی بستری شدنش را هم بی خبر بودم نیمه شب جمعه با پست اینستا که خواهرش گذاشته بود شوکه شدم. امروز توانستم متنی برای خواهر نازنینش که دبیر بازنشسته آ.پ است بگذارم. دوست داشتم باشما به اشتراک بگذارم:
درود جان دلم
می دانم که اعتقادت به جهان واپسین از جزع و فزع کردن در این غم عظمی دورت می کند. تا بوده چنین بوده سخت است از دست دادن عزیزان؛ و سخت تر رفتن عزیزی که فکر رفتنش را به این زودی نداشتی. من جزو کسانی هستم که به بدترین شکل زندگی فکر می کنم جهانی بی عزیز و مانده در تنهایی . مصیبتی که بالاتر از آن نیست. تا بدانم توانم چقدر است، اوایل می گفتم: تحمل می کنم چیزی نیست.
چون دردم نمی آمد اما امروز مرگ بال و پر گسترده و به هیچکس هم توجه ندارد . داس خود را در گلوی روح آدمها از کوچک و بزرگ فرو
می کند و بیرون می کشد. چشمها را گریان و قلبها را زیر فشار اندوه له می کند. گناهی ندارد او مسئول تغییر ماست. تغییر سخت است اما مسلم از جای خوب به جای بهترخواهیم رفت تصور کن نوزادان به دنیا نمی آمدند و در شکم مادر می ماندند محکوم به فساد بودند و لاشه ای متعفن می شدند. و انسان اگر در این جهان از مدت مقرر بیشتر بماند؛شاید کم کم خوبی هایش را از دست بده و معصومیت از دست رفته جبران ناپذیر شود. پس خدا که انسانیت و کمال را برایمان رقم زده و ما را در راه یافتن آن به این جهان فانی فرستاده اگر به کمال برسیم مثل گل شکوفایی از خاک گلدان کوچک دنیا بیرون می کشد تا در باغ دل افروز بهشت جای دهد. مسلم عزیزان رفته همان گلهای باغ بهشتی اند که بذرشان را در خاک زمین کشت کرده اند و همین که پیراهن غنچگی از تن در آورده تا لباسمعطرتریبه تن کند. مامور می فرستد تا با بیلچه اش از خاک گلدان نیم شکسته و کوچکمان رهایمان بخشد.
پس بهشت گوارای برادر نازنینت باد
1آبان1400 آذر .م


0