شعرناب

بکتاش آبتین

بکتاش آبتین
بکتاش آبتین شاعر، فیلمساز و کارگردان معاصر متولد ۱۳۵۳ در شهر ری است. تاکنون کتاب‌هایی با عناوین “و پای من که قلم شد نوشت برگردیم“، “مژه‌ها، چشم‌هایم را بخیه کرده‌اند“، “شناسنامه‌ی خلوت“، “پُتک“، “در میمون خودم پدربزرگم” از وی منتشر شده است. همچنین در سال ۱۳۹۱ مجموعه شعر “پتک”، کتاب برگزیده‌ی هفتمین دوره‌ی جایزه کتاب شعر خبرنگاران شد.
بکتاش آبتین به‌عنوان مستندساز نیز فیلمی درباره‌ی علیشاه مولوی به نامِ “کاملا خصوصی برای آگاهی عموم” را در کنار فیلم و مستندهای دیگر از جمله “۱۳ اکتبر ۱۹۳۷” درباره‌ی لوریس چکناوریان و… در کارنامه‌ی کارگردانی خود دارد.
او در شهریور ۱۳۹۳ به‌عنوان یکی از اعضای هیات دبیران کانون نویسندگان و در ۱۳۹۶ به‌عنوان یکی از بازرسان کانون نویسندگان ایران انتخاب شد. او در دوره‌هایی منشی و عضو هیات دبیران و بازرس کانون بوده است.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
[کلاغ روشن - از مجموعه شعر شناسنامه‌ی خلوت]
سوزن آفتاب
بر چشم ورم‌ کرده‌ی خروس
کلاغی روشن
کوچه‌ی تاریک را
بیدار می‌کند!
(۲)
[مرمت انسان]
جهنم است بی‌تو زندگی
ای شعر! رویای مرمت انسان
تو را می‌نویسم و
در آستین تمام دنیا
دنبال دستی می‌گردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبده‌ای چنین را دوست دارم.
(۳)
[پیچیده‌گی]
پیچیده است مرز
پیچیده است جغرافیا
جهانِ سومِ مظلوم، فقیر، خشن
پیچیده است خودکشی دسته‌جمعی نهنگ‌ها در ساحل
ساده است اما
پاسپورت‌های خفه شده‌ی مهاجر در قایق‌ها
جهانِ سومِ قربانی!
ارزان است نان و مرگ در تو
ای‌کاش تلسکوپ‌ها به‌جای مریخ
به کشف تو برمی‌خاستند
جهانِ سومِ زخمی، غمگین، مرگ‌آلود!
(۴)
از زخم‌های بزرگ
خط کوچکی باقی می‌ماند،
و از چشم‌های تو
چه بگویم!
خاطره‌ی آرنج‌های تو
بر تخت من گود افتاده!
(۵)
[کلاهی بر سر آزادی]
کلاه را از سر آزادی بر‌می‌دارم
نگاه کن
کیست که اینگونه جان خود را به بازی گرفته باشد؟
به آسمان و دریا نگاه می‌کنم
غم‌انگیز و جذاب است دنیا
با این‌همه آیا
اعتصاب شهاب‌سنگ‌ها و
نهنگ‌ها
شجاعانه نیست؟
(۶)
[وطن]
درختان با چشمانی سبز
كبوتران با كفن‌هايی سفيد
و تو با گونه‌هايی سرخ!
وطنم!
تابوت خورشيد
اينگونه از شانه‌های آسمان
بالا می‌افتد!
(۷)
فنجان قهوه‌ای چشم‌های تو و
این ماه نیمه کاره و
موج‌های چسبیده بر جداره‌ی فنجان
نمی‌دانم این خط را بگیرم
به مداد چشم‌های تو می‌رسم یا
به آینه‌ی شکسته‌ای که خورشید
در آن برق می‌زند.
(۸)
[مهر باطل]
پاره خط‌هايی سياه
و چلواری سفيد بر خاطره‌ها!
مهر باطل بر شناسنامه‌ای خلوت
كوچه را شلوغ می‌كند!
(۹)
[رویای ماه]
باید حتما صادقانه دروغ بگویم
چند بام آن طرف‌تر
ماه را بر بند پهن کرده‌ام
نگران پلنگی هستم
که از ناخن هایش رویای ماه می‌چکد.
(۱۰)
[در تابستان برف می‌بارد]
برف می‌بارد
در تابستان برف می‌بارد
وقتی دندان‌های تو می‌خندند!
(۱۱)
[شبیه نامه‌ای عاشقانه]
ما
به‌خاطر هم زندگی کردیم
و به‌خاطر هم
جدا شدیم
شبیه نامه‌ای عاشقانه
که برای خوانده‌شدن
از پاکت خود دور می‌شود...
(۱۲)
[دایره]
دهان‌به‌دهان می‌چرخد حرف‌های من و تو
با دهان من حرف می‌زنی
این شعر را تو می‌گویی و من می‌نویسم!
(۱۳)
من ، تو
مقصرِ این جدایی
ویرگول بود.
(۱۴)
چگونه است حال دستانم
بعد از نوازش
گونه‌های تو…؟
(۱۵)
من،
تو را می خواهم
و در این نزدیکی
رویایی دورتر از تو نیست.
(۱۶)
شادی مسافران و
کسالت سوزن‌بان،
افسوس،
ریل‌ها
شهرها را به هم می‌رسانند، اما
تو را از من دور می‌کنند.
گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)


0