شعرناب

گفتاری از شعر ناب گران تر

گوشه ای از مشکلات جوانان به عرض دولتمندان و سروران گرامی میرسد:
ان شالله قانونی اجرا شود که زندگی اشرافی را بر زندگی آبرومندی ترجیح داده شود و مخارج بیش ازحد از میان برداشته شود
جوانان دختر و پسری که سن آن ها از سی سال هم تجاوز میکند به علت فقر و تشریفات جانکاه نمیتواند تن به ازدواج در دهد چون به حدی سطح زندانی گریان آور است که جوان جرئت ازدواج ندارد
از نظر قانون شرع یک جلد کلام الله مجید و مقداری نمک مهریه ی دختر بود جوان پسری که دارای کار نمیباشد چگونه میتواند به زندگی آبرومندی خود را فراهم کند اما امروز باید جوان پسر دارای خانه و مهریه ی نجومی و طلای 24 عیار کیلیویی و چندین عبارت دیگر کمرشمن بخواهد ازدواج کند از این رو جوان هیچ وقت یارای ازدواج ندارد شاید قانونی عرضه شود که بر پایه ی مساوات باشد و این دیوار از جلوی پای جوانان برداشته شود جای نگرانی زیاد دارد ان شالله به گوش مسئولین برسد شاید تدبیری بیاندیشند
ان وقت که پسر دنبال دوست دختر و پسر دوست دختر باشد دنیایی نخواهد بود آن را ازدواج سفید مینامند
آن زمان ناموس دزدی هم به تمام درد ها افزوده خواهد شد جوانی که حقوقش زیر صفر است چطور میتواند به زندگی خود ادامه دهد
این قانون که وجود دارد قانون جنگل و هرج و مرج به جز روسیاهی چیزی دیگر نیست
ای خوش آن چشمی که به حال دیگران گریان باشد
گر گریان نباشد جهان و هرچه در آن است ویران باشد
دست ها بلند است به درگاه یزدان پاک
یا اگر دست بیگانه ای در میان باشد


0