شعرناب

تلخیصی بر کتاب زنی پشت پنجره

تلخیصی بر کتاب زنی پشت پنجره
(زنی در قاب پنجره)
کتاب زنی پشت پنجره؛ رمانی جنایی و معمایی است که با فضای آلفرد هیچکاکی و تاثیرگذارش، خواننده را تا‌ آخر داستان مجذوب خود خواهد کرد.
دانیل مالوری ویراستار و نویسنده آمریکایی است که با نام A. J. Finn می‌نویسد؛ این کتاب را به رشته‌ی قلم در آورده است.
تعداد زیادی از منتقدان از این اثر به عنوان بهترین داستان دلهره‌آور در سال ۲۰۱۸ یاد می‌کنند. اِستیون کینگ در مورد زنی پشت پنجره می‌گوید: یکی از معدود کتاب‌هایی که نمی‌توان آن را زمین گذاشت.
این رمان در سال ۲۰۱۷ در لیست پرفروش‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفته‌است. همچنین بر اساس این کتاب فیلمی سینمایی با همین نام ساخته شده است. پیشنهاد می‌کنیم در کنار خواندن این رمان، این فیلم را هم ببینید.
- خلاصه رمان زنی پشت پنجره:
آنا فاکس زنی میانسال و تنها ساکن شهر نیویورک آمریکا است، که هیچ علاقه‌ای به ارتباط با افراد آشنا و غیر آشنا ندارد. ده ماه پیش در حادثه‌ی سقوط خودرو؛ همسر و تنها دخترش را از دست می‌دهد. او که مرگ عزیزانش را هرگز باور نکرده؛ بیشتر وقتش را صرف تماشای فیلم می‌کند. گاهی با نگاه با آلبوم خانوادگی‌اش؛ خاطراتش را مرور می‌کند و گاه‌گاهی رفتار و کردار همسایه‌ها را زیر نظر می‌گیرد. در این ده ماه زجر آور او هرگز پایش را از خانه بیرون نگذاشته است.
روزی از روزها که در حال پاییدن خانه همسایه‌اش است، اتفاقی باورناپذیر برایش رخ می‌دهد...
شاهرگ حیاتی زندگی آنا به دنیای واقعی، در پنجره‌اش خلاصه ‌می‌شد، به اینکه روزها پشت پنجره به تماشای همسایگانش می‌نشست. یکی از همسایگانش تصویری کامل از خانواده‌ای سه نفره بود که بازتابی از زندگی گذشته آنا را به تصویر می‌کشید.
ناگهان یک شب، فریاد وحشتناکی سکوت خیابان را در هم شکست و آنا فاکس نظاره‌گر قتلی شد که به نظر می‌آمد کسی متوجه آن نشده است. حال او باید کاری می‌کرد تا پرده از حقیقت ماجرایی بردارد اتفاق افتاده بود؛ ولی حتی اگر هم این کار را می‌کرد، آیا کسی حرفش را باور می‌کرد؟
▪︎ در بخشی از رمان زنی پشت پنجره می‌خوانیم:
«پدر خانواده را در آشپزخانه‌ی خانه‌ی ۲۰۷ می‌بینم. او هیکلی و کمی چاق است. تلویزیونِ پشت سرش روشن است. دوربین را به چشمانم فشار می‌دهم و زوم می‌کنم: برنامه‌ی امروز. من هم ممکن است تلویزیون را روشن کنم و همراه همسایه‌ام این برنامه را تماشا کنم. یا شاید از همین‌جا از تلویزیون او و از طریق لنزِ دوربینم این برنامه را تماشا کنم.
تصمیم دارم این کار را بکنم.
مدت‌هاست بیرون را تماشا نکردم، اما درعوض گوگل نقشه‌ی خیابان را نشان می‌دهد: نمای سنگِ سفید. کمی هنرهای زیبا با بالکنی روی سقف. البته از این‌جا می‌توانم کنارِ خانه را ببینم؛ از پنجره‌های شرقی دید واضحی به آشپزخانه، اتاق نشیمنِ طبقه‌ی دوم و اتاق‌خواب بالای آن دارم.
دیروز گروهی از کارگران حملِ اثاثیه آمدند. مبل‌های سه‌نفره، تلویزیون و گنجه‌ی قدیمی را حمل کردند. شوهرِ خانه رفت‌وآمدهای آن‌ها را مدیریت می‌کرد. از دیشب که نقل مکان کردند، خانمِ خانه را ندیده‌ام. فکر می‌کنم که چه شکلی است.»
#لیلا_طیبی (رها)


0