شعرناب

نا ز و نیاز شرح بیتی از دهلوی


ناز و نیاز
شرح بیتی از بیدل
بینی ات آن مصرع عالیست کز انداز حسن
دخل نازش دارد انگشتی به حرف آفتاب
وقتی که بیدل بینی را یک مصرع می داند که عضوی از صورت معشوق است
پس صورت معشوق غزل یا شعریست که خال و خط و لب و چشم و ابرو زلف و گیسو مصاریع یا بیتهای ان شعرند
حال ببینیم چه خصوصیتی در این مصاریع می باشد که بینی اخص و اولا و شاخص تر از دیگر مصرعها می شود
لب می خندد و تبسم می زند برای جذب کردن و اثرگذاری بر جنس مخالف ،
صورت را کریم می کنند و کرم براق کننده می زنند تا جاذبه بشتر شود ،
گیسو و زلف را پیچ تاب می دهند ویا افشان می کنند تا گیرایی اثر گذاریبیشتر بر جنس مخالف، داشته باشد
چشم چشمک می زندعلامت می دهد به جنس مخالف برای کشش و گیرایی
، ابرو اشاره می کند و علامت می دهد جنس مخالف ، را به سمت خود می خواند
اینها همه علامت نیاز معشوق به عاشق است این روش و شیوه ی نیاز مندان است
به نوعی اگر این خصوصیت ها را اگر نگوییم عیب ، باید گفت خوب نیست
اما بینی چه خصوصیت دارد نخوت، ناز، تکبر، بزرگ منشی خود بر تر بینی و بی نیازی را تصویر می کند
دهلوی هرکدام ازاجزا صورت را یک مصرع از یک غزل دانسته ودر بین این مصاریع مصرع بینی یا بینی را
را شاخص کرده و مصرع عالی نامیده در اندازه گیری و قیاس آن را سر امد همه می داند
چرا که ان دیگر اعضا ، همه از نیازمندان بودند و به زبانی التماس کننده ، که التماس نشان دهنده ضعف است و
بیچارگی، اما بینیِ با دخل و سر مایه ، که با نخوت و تکبر غرور ناز و بزرگی و بی نیازی و بزرگ منشی خود
رابه تصویر می کشد نه اینکه عاشق را جذب نمی کند ومنت کشی نمی کند بلکه آن را با ناز نخوت از خود می راند
بی نیازی آزادگی را برای عاشق به نمایش می گزارد و بهایی به عاشق خود نمی دهد ,
این جاست که این عضو ویا این مصرع از آنها تفکیک می شود و شاخص و شاه مصرع و شاه بیت غزل میشود
( چو دخلت نیست خرج اهسته ترکن) و انگشت اشاره جهت را نشان دادن و انگشت نماکرد ن بینی ویا همین
مصرع است و حرف افتاب سخن روشن و اشکار است گفتن و روشن کردن حقیقت است بی پرده صحبت کردن
است تو خود حدیث ذمفصل بخوان از این مجمل


0