شعرناب

درشمال تهران قنادی بازشد که

درشمال تهران قنادی بازشد که فقط پول دارهامیتوانستند
انجا خرید کنند
یکروز گدایی ژنده پوش وارد شد تمام جیب هایش
راگشت یک عدد ۵۰ تومانی پیدا کرد ان را روی میز
گذاشت وگفت اینرا بمن شیرینی بدهید
مدیر قنادی با دیدن این صحنه جلو رفت و به اون فقیر
تعظیم کرد وباخوشحالی ولب خند از حالش پرسید
و گفت قربان خیلی خوش امدید قنادی را مزین فرمودید
پول تون را بردارید . هرچه شیرینی دوست دارید
انتخاب کنید .امروز اینجا شیرنی مجانی است.
پول دارها بادیدن این صحنه ناراحت شدند واعتراز کردند
که چرا تا بحال با ما چنین رفتاری نکردی.
مدیر قنادی گفت شما هم اگر مثل این اقا تمام دار یی
تان روی میز می گذاشتید. جلو تون تعظیم میکردم ..
واما...چند نکته
درپوشیدن عیب دیگران همچون شب باش
ودر فروتنی مثل زمین باش.
درهنگام خشم چون کوه باش.
د ر سخاوت ویاری دیگران رود باش.
در کنار امدن با دیگران دریا باش,
فتحی.. تختی..۱۲/ ۴ /۱۴۰۰ شمسی


0