شعرناب

کسی بباید لطفا......

میخواهم پشت پا بزنم
به سرنوشتی که مورچه ها برایم خواب دیده اند!
اجاقی که اشیای فانی دران می سوخت
پر بود از عکس ها و نامه های عاشقانه!
دیکر صدای قناریها برایم دلچسب نیست
زیرا به اندازه یک پنجره میخواند
دیگر جابجایی فصل ها مرا از کنار پنجره تکان نمی دهد!
کسی بیاید لطفاً
و مغز مرا خالی کند از این تلمبار خاطرات تلخ
کسی بیاید لطفا وشمعاطاقم را روشن کند !
چشمانم تار می بیند!
کسی بیاید که دستش بوی شربت سینه بدهد
سینه ام انگار بی جهت می سوزد!
کسی بیاید لطفا که الفبای زندگی را برایم هجی کند
دیروز زنگ در خانه ام به صدا در امد!
کسی نبود جزپیرمرد چاقو تیز کن!
با تشکر که این دلنوشته مرا خواندید
متشکرم می شومنظر و یا انتقاد خود را بفرمایید
(یاداوری می کنم این سبک نوشتن به سبک چرک نزدیک است که واقعیت های تلخ را بدون تعارف بیان می کند)
با تشکر مجدد
دانیال فریادی


0