شعرناب

مخمس شیخ بهایی

مخمس شیخ بهایی
مُخمّسیاتخمیسبهمسمطپنج‌مصراعی می‌گویند که چهارمصراعاول آن همقافیه(مصرع) هستند. معمولاً دو مصراع آخر مخمستضمینیاز یکغزلمشهور است.
(تضمین شیخ بهایی از خیالی بخارایی است ، گویی هلالی جَغَتایی (بدرالدین هلالی استرآبادی از بزرگترین شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم) هم از خیالی بخارایی (احمد بن موسی خیالیمعروف به خیالی بخاری از شاعران قرن نهم) تضمین برده.... ، غزل هلالی را در پایین نوشته ام)
🌻اگر به موسیقیعلاقه دارید میتوانید آهنگ را با صدای بانو هایده از یوتیوب گوش دهید :)
-----------------🌻------------------
https://youtu.be/-ZCbiZzF5Aw
--------------------------------------
تا کــِی بـه تــمــنــای وصــالِ تـــو یـــگــانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟ ای تــــیــر غمــت را دل عــشـــاق نــشـــانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفــتـم به در صـومــعهٔ عـابد و زاهــد دیدم همه را پیش رُخت راکع و ساجد
در میکده رَهبانم و در صومعه عابد گه مـعـتکف دِیـرم و گـه ساکن مسجد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه!
روزی که برفـتند حریفان پـی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمّار
من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار حـاجی به ره کـعـبه و مـن طـالـب دیـدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه...
هر در که زنم صاحب آن خانه توییتو! هر جا که روم پـرتــو کاشانه تــویــی تو!
در مــیکــده و دِیـــر که جــانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مــقصود تویــی! کــعبــه و بتـخانه بهانه....
بلبل به چمن زان گلِ رخسار نـشـان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم! من! که روم خـانه به خــانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید دیـوانــه بـرون از هـمـه ، آیـین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید هر کس به زبانی صفتحمد تو گوید
بـلبـل به غـزلـخوانــی و قـمـری به تـرانه
بیچاره بهائی که دلش زار غم توســت هرچند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست تــقـصـیـر خـیـالی به امــیـــد کــرم تــوســــت
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
---------------------------------------------------------------
🌻واژگان
رَهبان (rahbān) :
نگهبان راه؛ نگه‌دارندۀ راه.
صومعه (so[w]me'e) :
1-کوه یا مکان مرتفعی که راهب یا عابد جهت عبادت در آن جا به سر می‌برد ؛ عبادتگاه راهب در بالای کوه
2- خانقاه:بنایی برای عبادت، ریاضت، اجتماع، سماع، و زندگی درویشان و صوفیان
معتکف (mo'takef) :
کسی که برای عبادت در مسجد یا گوشۀ دیگر اقامت کند؛ گوشه‌نشین
دیر (deyr) :
1-جایی که راهبان در آن اقامت کنند و به گوشه‌گیری و عبادت بپردازند؛ صومعه
2-دیر مغان : آتشکده
عیان ('ayān) :
۱. به چشم دیدن؛ دیدن به چشم.
۲. یقین در دیدار.
۳. (صفت، قید) ظاهر؛ آشکار.
عاصی ('āsi) :
۱. آن‌که از کسی یا چیزی به ستوه آمده است.
۲. نافرمان؛ عصیان‌کننده؛ سرکش.
۳.گناهکار.
خیل (xeyl):
هجمه ، گروه ، دسته
امــیــدوارم شادمــان و سـلامــت باشــیــد
خرداد ماه 1400 خورشیدی


0