شعرناب

قضاوت با خدا است

قضاوت با خدا است
گویند.....
در زمانهای پیش درشهری مرد سرمایه داری بود
کهسروت زیادی داشت اما به هیچ کس و
هیچ نیازمندی کمک نمیکرد
روز به روز هم سرمایه اش زیاتر میشد
فرزندی هم نداشت....
اما درعوض.....
مرد قصابی بود که همه روزه گوشت مجانیبه
به نیا زمندان میداد
مردم به سرمایه دار می گفتند اینهمه سرمایه
داری چرا به
ما نیاز مندا کمک نمیکنی او گفت نیاز شما به
من ربتی ندارد بروید.از مرد قصاب کمک بگیرید
. تا...اینکه روزی بیمار شد و درکنجه خانه
در بستر افتاد هیچ کس هم به عیادتش نرفت
در اثر بیماری از دنیا رفت
هیچکس همبه تشیع جنازه اش نرفت
,زنش به تنهایی
اورا خاک سپاری کرد , اما.......
.
.فردای انروز اتفاق عجیبی
درشهر افتاد... .قصاب دیگر گوشت مجانی
به نیاز مندان نداد.......
علت را پرسیدند ....اوگفت....
انکسی که پول گوشت هارا میداد اکنون
از دنیا رفته است.........خدایش بیامرزد....
.... بله دوستان این است که قضاوت .....
با خداست....
فتحی تختی.
چهارم خرداد سال ۱۴۰۰ شمسی
التماس و دعا...


0