شعرناب

وصیتنامه نیما یوشیج

شب دوشنبه خرداد ۱۳۳۵
امشب فکر می کردم با این گذران کثیف که من داشته ام بزرگی که فقیر و ذلیل میشود حقیقتا جای تحسر است.فکر می کردم برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم
که وصیتنامه من باشد به این نحو که بعد از هیچکس حق دست زدن به آثار مرا ندارد.جز دکتر محمد معین اگر چه او مخالف ذوق من باشد.
دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند. ضمناً دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی و آل احمد با او باشند بشرطی که هر دو با هم باشند.
ولی هیچیک آز کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرمودند در کار نباشد.
دکتر محمد معین مثل صحیح علم و دانش است.کاغذ پاره های مرا باز کنید.دکتر محمد معین که هنوز او را ندیده ام مثل کس است که او را ندیده ام اگر شرعا میتوانم قیم برای ولد خود داشته باشم دکتر محمد معین قیم است ولو اینکه او شعر مرا دوست نداشته باشد اما ما در زمانی هستیم که ممکن است همه این اشخاص نامبرده از هم بدشان بیاید و چقدر بیچاره است انسان!
با تشکر دانیال فریادی


0