شعرناب

منو ببخش

منو ببخش!
سروده ای تقدیمی...
ترانه ای از بانو مریم حیدر زاده
(به همراه بیوگرافی مختصر ترانه سرا)
این ترانه توسط دو برادر هنرمند Kamran & Hooman به اجرا درآمده.
---------------------------------------------------------------------
اگه تورو دوست دارم خیلی زیاد.... منو ببخش!
اگه تویی اون که فقط دلم میخواد..... منو ببخش!
منو ببخش اگه شبا..... ستاره هارو میشمارم
منو ببخش اگه بهت خیلی میگم..... دوست دارم
منو ببخش اگه برات.... سبد سبد گل میچینم
منو ببخش اگه شبا فقط تورو......خواب میبینم
اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد.... منو ببخش!
اگه تویی اون که فقط دلم میخواد..... منو ببخش!
منو ببخش اگه واسه....چشای تو خیلی کمم
تو یه فرشته ای و من..... اگه فقط یه آدمم!
منو ببخش اگه برات..... میمیرم و زنده میشم
اگه با دیوونگیام....... پیش تو شرمنده میشم
منو ببخش..... اگه همش..... میسپارمت دست خدا
اگه پیش غریبه ها.... بجای تو میگم شما!
منو ببخش! من نمیخوام...... تو رو به ماه..... نشون بدم!
نشونیتو نه به شب و...... نه دست آسمون بدم
منو ببخش اگه میخوام....تو رو فقط..... واسه خودم!
ببخش اگه..... کمم ولی...... زیادی عاشقت شدم
اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد.... منو ببخش!
اگه تویی اون که فقط دلم میخواد..... منو ببخش!
---------------------------------------------------------------------
بیوگرافی مختصر هنرمندمریم حیدر زاده.
مریم حیدرزاده کهبیناییخود را بر اثر چندعمل جراحیدر کودکیاز دست داد، در اواخر دههٔ ۷۰ با نوشتن شعرهایی به سبک محاوره‌ای و با به‌کارگیری کلمات ساده و روان شهرت یافت.
بسیاری از خوانندگان داخل کشور و همچنین خوانندگان فارسی‌زبان در بیرون از ایران از ترانه‌های او در آهنگ‌هایشان استفاده کرده‌اند. مریم حیدرزاده دانش‌آموختهحقوق قضاییازدانشگاه تهراناست. پدر او بازنشسته ارتش و مادر او هم کارمند بود ولی به خاطر نگهداری از وی مدت هاست که فعالیت بیرون از منزل ندارد. مریم حیدرزاده ساکنسعادت‌آبادتهراناست.
مریم حیدرزاده با خوانندگانی مانندمهستی ،کامران و هومن ، لیلا فروهر،داریوش،هنگامه،شادمهر و.....همکاری داشته است.
گوشه ای از مصاحبه با ایشان:
علت نابینایی مریم حیدرزاده از زبان خودش:
مشکل چشم منآب مرواریدبود. از یک و نیم سالگی تا سه و نیم سالگی حدود سه بار چشم هایم را جراحی کردم. با اینکه به یک چشم پزشک پروفسور مراجعه کردیم اما در عمل جراحی اعصاب پشت چشمم هم قطع شد تا ارتباط شبکیه با مغز از بین برود و من بینایی ام را از دست بدهم.
از چه سنی شعر می گفتی؟
همیشه مادرم تعریف می کند که از سه , چهار سالگی جملاتی را که می گفتم آخرشان یک شباهتی به هم داشت البته خودم که یادم نمی آید. ولی از 8 سالگی یادم هست که شعر می گفتم و شعرهایم را به کمک معلم هایم تصحیح می کردم.
در بیانی کوتاه نظرش را درباره افرادیکه نقش منفی در زندگی اش را داشتند بیان میکند:
الان خوشحالم در کتاب اخیرم هم نوشته ام.... که از همه کسانی که از زندگیم رفتند متشکرم! چون اگر نمی رفتند آن کسی که بنابود بیاید نمی آمد :)
دوست داشتم پزشک شوم.
کلاس پنجم ابتدایی که بودم دوست داشتم پزشک بشوم ولی در دوره دبیرستان تصمیمم عوض شد. در دانشگاه رشته حقوق خواندم ولی رشته ام را اصلا دوست ندارم.
مریم حیدرزادهپرسپولیسی دو آتیشه !
شدیدا طرفدار پرسپلیسی هستم و پرسپولیسی ها را دوست دارم, ولی متعصب ترین آنها علی انصاریان است. علاقه ام به پرسپولیس به حدی است که در بازی های مهم من به اردوی آنها می روم . من به جز برنامه نود و بازی های پرسپولیس برنامه دیگری را از تلویزیون نگاه نمی کنم اما کارهای آقای خواجه امیری چون معمولا خوب هستند را می پسندم.
علت ممنوع الکاری مریم حیدرزاده
متاسفانه هشت سال ناعادلانه من را حذف کردند، رشته دانشگاهی من حقوق قضایی بوده است و با وجود اصطلاح همه در برابر قانون یکسان هستند، در آن دوره همه در برابر قانون یکسان نبودند و آن ایرادهایی که به من گرفتند را می توانستند به خیلی های دیگر بگیرند. به من گفتند شما با خواننده های خارج از کشور کار کردید، خیلی ها با خواننده هایی که از نظر دوستان مطرودتر بودند کار کردند و اسامی شان در تیتراژهای سریال های ماه رمضانی تلویزیونی نوشته شد. اگر همه در برابر قانون یکسان هستند باید آن اتفاقی که برای من افتاد برای دیگران هم می افتاد که متاسفانه اینطور نشد.
(Maryam HeydarZadeh And Kamran&Hooman)
نمایشگاه نقاشی مریم حیدرزاده
مریم حیدرزاده که پس از سال ها دوری با انتشار آلبومی از دکلمه هایش و برگزاری نمایشگاهی از نقاشی هایش به فضای هنری ایران بازگشته است، معتقد است هشت سال به صورت ناعادلانه حذف و کنار گذاشته شده و مورد بی عدالتی قرار گرفته بود.
در این بین مریم حیدرزاده در این دوره وجهی دیگر از توانایی هایش را نیز به معرض نمایش گذاشته است؛ نقاشی. نقاشی به عنوان یک شاعر نابینا؛ که می تواند کنجکاوی برانگیز باشد. خود شاعر درباره این جنبه از کارش می گوید:ایده هایم در نقاشی ایده هایی کاملا ذهنی هستند. در حقیقت می توانم بگویم که در نقاشی هایم حس اشعارم را ترسیم می کنم...
حسرت های مریم حیدرزاده
وقتی بچه بودم می دیدم. این را دقیق به یاد دارم. حتی یاد دارم که پلنگ صورتی را با عینک ذره بینی می دیدم و آن را به خوبی به یاد دارم. از تصاویر دیگری که به ذهن دارم یکی هم رنگ قرمز دسته گل عروسی خاله ام است. پس رنگ ها در ذهن من تعریف دارند. در حقیقت مشکل چشم من جز آب مروارید چیزی نبود. من از یک و نیم سالگی تا سه و نیم سالگی در این دو سال سه بار چشم هایم را جراحی کردم. اما داستان حسرت نقاشی به جایی دور برمی گردد. به روزهای سه سال و نیمی ام؛ که یکی از دوستان پدرم برای من از کیش یک بسته آبرنگ هدیه آورده بود. آن موقع خیلی ذوق و شوق داشتم که آبرنگ را باز کنم و با آن نقاشی بکنم. اما آن عمل جراحی...
بعداز عمل جراحی حسرت نقاشی با من ماند؛ قد کشید؛ بزرگ شد. هیچ چیزی هم آن جای خالی را پر نکرد. آن حسرت همیشه همراهم بود و همیشه هم از این حسرت می گفتم؛ تا این که هشت سال پیش استادی بهم گفت که به جای این که مدام از حسرت نقاشی بگویی، شروع کن و نقاشی بکش! و چنین شد که آن کودک سه ساله بعد از چند سال حسرت بالاخره بسته آبرنگش را به دست گرفت...
چه شعرای ایرانی را دوست داری؟
حافظ از آن شاعرهایی است که من خیلی دوستش دارم و خیلی هم به فال حافظ اعتقاد دارم. همیشه برای کوچکترین کاری که بخواهم انجام بدهمفال حافظمی گیرم. ما شبی دست بر آریم و دعایی می کنیم/ غم هجران تو را چاره به جایی می کنیم.
از روحیات خودت بگو؟
برعکس همه از فصل بهار بدم می آید. عاشق پاییزم اما ماه اردیبهشت را خیلی دوست دارم. گل سرخ و رنگ قرمز را دوست دارم از رنگ آبی متنفرم. از سفر کردن خوشم نمی آید مگر قصدم کره ماه باشد. خیلی احساساتی و هیجانی هستم و به عشقی که دارم خیلی حسود و انحصار طلبم و در بدترین شرایط , نوشتن آرومم می کند.
---------------------------------------------------------------------
پانویس:
1)منبع عکس و متن: نمناک
2)برای من ، جدا از اینکه ترانه ی منو ببخش و آهنگ بسیار زیبای اجرا شده توسط کامران و هومن را خیلی دوست داشتم....
این نکته برای من قابل توجه واقع شد ،شاعری که در کودکی بینایی خود را از دست داده...
جز چند رنگ و چند تصویر کهنه چیزی به خاطر ندارد.....
چگونه توانسته به این زیبایی... معشوقه‌ی خود را توصیف کند؟!
چشم دل باز کن که جان بینی
آن‌چه نادیدنی‌ست آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گل‌سِتان بینی
آن‌چه نشنیده گوش، آن شنوی
وآن‌چه نادیده چشم، آن بینی
(ترجیع بند هاتف اصفهانی)
---------------------------------------------------------------------
امیدوارم مورد توجه نگاه زیبای شما خواننده گرامی واقع شده باشد.
نهم اردیبهشت ماههزار و چهارصد خورشیدی.


0