شعرناب

دخترک وجودم

سالهاست که دیگر نمیدانم ،نمی فهمم ،که چه چیزی مرا عذاب میدهد
سالهاست که دلتنگ خندهای از اعماق وجودم ،اینکه بخندم آن هم از ته قلبم
سالهاست که دیگر هم صحبتی با آدمیان را دوست ندارم
سالهاست که دخترکی از اعماق وجودم فریاد میزند
دخترکی که گویا تکه ای از وجودم است
صدایش آشناست او همان دخترک شاد وجودم است
همانی که با غم هایم
در وجودم سرکوب کردم
او همان قهقه ای از ته دل است
او گویا همراه بهار آمده است
دخترکی از جنس بهار شاد و دل انگیز
سالهاست گم اش کرده بودم اما باز یافتم کودکی ام را
شادی ام را هرچند غمهایم زیاد است
اما زیبایی خنده های دخترک دل انگیز تر است
دل می سپارم به خنده هایش
دستانش را میگیرم
هرچه اتفاق بیافتد هرگز رها نخواهم کرد دخترک وجودم را
من دخترک شاد وجودم را دوست دارم او همان چیزیست که
به من حس زنده بودن را میدهد تا او هست زندگی هست
✏♥


0