کفش های تق تقی سلام و درود بیکران 🌹 چندروزی بیشتربه آغازسال نو باقی نمانده است واین روزهای آخر همیشه نوعی هیجان ، بغض ، غم و شادی به همراه دارد... وخاطراه ی کفش های تق تقی ، بانوهای عزیزمدرجریان هستند ... حداقل صدبا ر هرکدام از ما با کفشهای مامان و عمه و خاله .. . زمین ...، کفش با پاشنه ی بلند داشتیم اما کفش بزرگ تر ها جذابیت دیگری داشت 🤕 ومن عاشق کفشهای عمه جان 😇 . این وقت ازسال که می شد همه جمع می شدندمنزل مادرجون برای خانه تکانی (زن عموها وعموزاده ها) بعداز گردگیری و جارو نوبت گنجه می رسید ، ما (بچه ها)ساکت کنار مامان ها می نشستیم و غرق تماشا می شدیم .بیشتر جنبه ی تشریفات داشت اینکه مادرجون کدوم وسیله یا پارچه یا... را بعد ازفوتشان برای چه کسی کنارگذاشته اند .و ادای احترامی دسته جمعی بود به طبع بلندمادرجون . تا ظهر که ساعت دلخواه من بود یعنی ورود عمه جان 😇 این موقع زن عمو پروانه دربوق و کرنا می دمیدکه خانوم آمدند و زن عموها که با چشم و ابرو😏 می گفتند دوباره شروع کرد. 😆😎🤕😲🤒😑🤕😲.... این قسمت هاقابل بیان نبودند مکالمات بین چهار جاری دیگرهست 😆. و به ناچار همگی به صف خوش آمد گویی می پیوستند🤗😇❤ این بین من مدهوش کفش های عمه جان . اصلا به خلسه می رفتم 💖😍❤ و چندباری نقش زمین شدن و بلند شدن اگر مامان می دید که ...💖💖💖 تا وقت صرف ناهار ... عصر که می شد عموزاده ها سمت زیر زمین می رفتند به فرماندهی دانیال والهام 🤕😇 . من هیچ وقت همراه اونها نبودم به دلیل اینکه اونجا پر از گربه بود و من هم می ترسیدم .💖🌹 هرچند گربه های زیر زمین و کلا گربه های اون محل با دیدن دانیال و الهام کوچ دسته جمعی یک روزه می کردند🤒🤕 ....یادش بخیر. نوروزتان پیشاپیش مبارک .❤😇🌹 روحشان شاد ،مادرجون 🌹عمه جان 🌹 و مامان مهربونم 🌹
|