شعرناب

معلمان بی ادعا

دانش آنوزانم کتابهای چاپ شده ی من هستند دهها وصدها جلد کتاب زنده وپوپا با چاپ وانتشار روزانه آنها راه می روند می خندند درمشاغل مختلفی همچو پزشکی معلمی اداری آموزشی وصدها ودهها شغل دیگر مشغول امداد رسانی هستید برای چاپ ونشر این کتابها بهای زیادی متقبل شدم وبهار وبهار جوانیم را به انتشارات عمر دادم برای مجوز گرفتن از ارشاد پیکارها نمودم تا کتابهایم گرد غربت وتنهایی نگیرند در کلاس راه بروند هروقت احساس گرسنگی کردن خوراکی بخورند حتی وسط امتحان اگر احساس گرسنگی کردن تنقلاتم میل نمایندهروقت دلشان خواست پایین کلاس یا روی نیمکتشان آوازوترانه وسرود بخوانند گاهی آنان معلم می شدن ومن شاگرد بازیگوش میز آخر ورق به ورق کتابهایم را دوست داشتم ولابه لای آنها شاخه ی گل یاس می گذاشتم تمام کتابهایم به نوبت میز اول می نشستن اخر سال که می شد جشن خداحافظی داشتم میزدن ومی خواندن وحرکات موزون وزیبا برای نویسنده ی کتاب که من بودم به نمایش میگذاشتند هزینه ی چاپ ونشر کتاب جوانیم بود ولی در ازای آن آرامش ابدی نصیبم شد هیچگاه ازیک معلم نپرس آثار وکتابی داری یاخیر که سخنی بیهوده ونابخردانه است.
معلمین بی ادعا
تقدیم به دوستان ویاران همیشه همراهم استاد استکی استاد
دزفولی ودیگر دوستان که الان حضور ذهن ندارم درپایان از مدیر سایت وزین شعرناب سید احمد فکری زاده سپاسگزارم زنده باشید وبرقرار


0