شعرناب

هرچه از دوست رسد نیکوست

می‌گویند غم هجران دوست بسیار گران است و ما تم و متحیر، که من نیز که واصلم اندوهی بس بزرگ آزارم می‌دهد، و آن اینکه معشوقه سر به گریبان برد آنگاه که نگاه عمیقش به رخسار گرد نشسته ام، که حکایت از رنج سفر دارد، دوخته می‌شود. برفور رخ بر می تابد و مرا ملتمسانه در آرزوی لحظه دیدار عارض مهربانش به دست تقدیر می سپارد تا او هر آنچه زجر و شکنجه در چنته دارد در این تن خسته وارد آورد، و سیلاب خشم و نفرت خود را بر سر ویرانه دلم ببارد و من قربانی این باران رحمت ام؛ که هرچه از دوست رسد نیکوست!


0