شعرناب

باید اعتراف کنم (پیرو شعر زیبای اعتراف از جناب قنبر پور )

دوستی دارم که خیلی دست کم می گرفتمش(و این مایه شرمساریه)چونکه خیلی رنجور و وابسته نظر مردم هست .فکر می کردم از شعر متنفره چون چند بار (تصادفی )شعرهای بلند بلند براش فرستادم و سریع جواب داد بسیار زیبا ، یک روز این متن رو برام فرستاد گفت ببین این شعره ،همینجوری گفتمش
🌹روی گلبرگ گل شبنم نشسته
بوی عطرآگین آن فضا را آکنده است
و من با تمام احساسم غرق آن هستم 💧
به قدری یکه خوردم که تصمیم گرفتم دیگه شعرواره نگم
سایت رو معرفیش کردم ولی در واقع مجابش کردم که عضو سایت نشه چون می دونم تحمل روبرویی خیلی نقدا رو نداره (خوب خیلی لطیف هست)ولی فکر می کنه داره
و البته همون جا از تصمیم شعر واره نگفتنم پشیمون شدم و یکی دیگه گفتم
من که نظر خودمو گفتم بهش و الان میانگین روزی ده تا از این شعرا برام می فرسته ولی این اولیش واقعا قشنگ بود.
این هم یکی مونده به آخریش
قطره ای بر صورتم نقش می بندد
قطره قطره ها بارانی بر سرم می شوند
که بوی خاک نم خورده را
برایم تازه می کنند.
لطفا شما هم نظراتتونو راحت بر دیده منت بندهبگذارید تا من بهش انتقال بدم البته از الک در اندازه نانو ی خودم عبورش می دم چون شاید هنوز باورتون نشهآدمی با ابن درجه از احساس وجود داشته باشه و منطقا فکر کنید طبق انتخاب طبیعی انسانهای حساس به دلیل حساسیتشونمنقرض شده و یا به انسانهای چقرجهش یافتن


0