شعرناب

عقیقِ یلداییِ لب‌هایت

‍ عقیقِ یلداییِ لب‌هایت
از گلِ خورشید می‌سراید
و آفتاب را
در فورانِ آتش
به شرار و شعله‌وری می‌خوانَد
زهرا حکیمی بافقی، کتاب صدای پای احساس، اصفهان: نشر دارخوین.
🍇🍉🍎🍒🍓🍊🍅
شبِ یلدای زلفت، شانه کردم
به چشمانت نگه، مستانه کردم
زمانی که، دلم، لبریزِ تو، شد
انارِ دل، برایت، دانه کردم
به لب‌هایت نهادم، مُهرِ لب را
شرابِ بوسه را، پیمانه کردم
زدم فال از کتابِ حافظ و باز
تو را از نو صدا، جانانه کردم
تمامِ حسّ قلبِ عاشقم را
به‌گردِ سینه‌ات، پروانه کردم
تو را بوسیدم و بوسیدم از نو
میانِ نبضِ قلبت، خانه کردم
***
شبِ یلدای زلفم، شانه کردی
به چشمانم نگه، مستانه کردی
زمانی که، دلت، لبریزِ من، شد
انارِ دل، برایم، دانه کردی
به لب‌هایم نهادی، مُهرِ لب را
شرابِ بوسه را، پیمانه کردی
زدی فال از، کتابِ حافظ و باز
مرا از نو صدا، جانانه کردی
تمامِ حسّ قلبِ عاشقت را
به‌گردِ سینه‌ام، پروانه کردی
مرا بوسیدی و بوسیدی از نو
میانِ نبضِ قلبم، خانه کردی
زهرا حکیمی بافقی، کتاب نوای احساس، اصفهان: نشر کاشف علم.
🍇🍉🍎🍒🍓🍊🍅
🍇🍉🍎🍒🍓🍊🍅
درود دوستان ارجمند!
سپاسگزارِ مهرتان خواهم بود؛ اگر در دیدگاه‌های پست جاری، پیرامون آیین‌های شب یلدا در شهر و دیارتان، مطلبی را به اشتراکبگذارید.
🍇🍉🍎🍒🍓🍊🍅
یلدایتان سرشار از گرمای مهر!
آوای دلتان شاد!
🍇🍉🍎🍒🍓🍊🍅


0