شعرناب

مادر دعا کن

آلبوم را که ورق میزنم؛ عکس پدر و کودکیم ؛ خود را به
چشم می کشد . تصویری که پدر مرا به بالا انداخته و
عکاس با مهارتش طوری عکس گرفته که گویا تا نوک
درخت پرتاب شده ام . چند لحظه ای مرا از دنیای حال به
گذشته برد گذشته‌ای نه چندان دور، پدر تنها اسطوره
زندگی من،
اگر بود دیگر حرفی نمی زدم تا ناراحتش کنم دیر نمی آمدم که مجبور شود پیمانش را بشکند و دوباره سیگار بکشد اگر
بود محکم در آغوشش می گرفتم و با این که بوسیدن
را دوست نداشت محکم میبوسیدمش اگر بود؟ افسوس که اکنون برای دیدنش یا عکس هایش را باید ببینم
یا بر مزارش بنشینم و آه بکشم اگر بود پدر که رفت. اما مادر که هست. با او چه میکند این ویروس لعنتی بین مان فاصله انداخته حالا نمی توانم او را ببینم می ترسم
می ترسم او را نیز چون پدر از دست دهم مثل پدر از بوسه فراری نیست آغوشش باز است و دلش
میخواهدما را در بغل فشار دهد با این همه عشق او چه
کنم ؟چگونه بگویم دیگر نمی شود عشق را در بغل جستجو کرد این کرونای لعنتی مهر و محبت نمی شناسد مادر
می دانم آنقدر توکل داری که عمر را دست خدا میدانی
و من از این همه ایمان تو دورم و نمیتوانم تو را به خطر
اندازم... پدر یادت بخیر روحت شاد...
مادر دعا کن این روزهای تلخ تمام شود.دعا کن..


0