شعرناب

گلایه های قصه دار(۱)

قوقولی قو قو قوقولی قو قو قوقولی قو قو
گوسفندان،شورِ مشارکت داشتند؛گاوهای نادانی،پروار و شیرده بودند؛که ظلم،کدخدا شد آبادی،زیر لگدهای بولدوزرِ ویرانی افتاد!!تولدِ مرگِ عدالت مولودِ شریعتِ شرارت
پاچه ی زمان را گرفت کنون حال طویله،آینده سگدانی ست؛
بدانید،فقط خرانِ حماقت از"دروغ یونجه" های شیرین نوشخوار می کنند؛ولی افسوس، بعضی ها چنان مسحورِ قول های کاهی شان شده اند،نمی فهمند آسیابِ اقتصاد نمی چرخد
غیرتِ غیرت،میانِ چاهی عمیق ساخته ی دیوثان سقوط و رسوب کرده،روسری عفت به چنگالِ چنگَکِ بی آبرویی گرفتار...نانی برای فقر بر ساجِ ایام پخته نمی شود!!
متعجب از اتفاقات مزبور مُخِ تراکتور ها تند تند سووووووووووووت می کشد!!من نیز میانِ مظلمه ی
مُخَنَثانی روشن فکر محصورم که ارایشی غلیظ از ننگ را
بر چهره ی اجتماع می مالند!! های وارثانِ زالو صفتِ مُلکِ آسایش شمایانی که پلشتی امور خود را پشتِ میراثِ طهارتِ خلیلان مخفی نموده اید!!چرا اسبِ انتخابی تان برای تورنُمنِتِ عملکرد نجیب نبود؟؟؟آنقدر بزغالگی درآورد
زمین برکت یبوست گرفته پوچی دِرو می کنیم باید داس ها را به جرمِ قتلِ مزارع گندم، بریدنِ روزی مردُم تیرباران کرد!!
گوشِ فلک از طبلِ رسوایی تان چاکیده دوباره امّا با روباهِ نیرنگ تان در سنگلاخِ دل ها امیدی واهی می کارید؛تا زمانی مناسب پر و بالِ مرغِ سعادت،با دستانِ شقاوت کامل چیده شود و مَرکَبِ حق،چپه کند آخر قصه هم خروسِ بیداریِ سر بریده نذر کثافت کاری شان شده خورشید نیز افسرده از دردِ
این اعمال وقیح رگش را زد که تاریکی به اندام قَریه
جفتک می زند...!


0