شعرناب

نگاشتی در باب شعر3

یکی از دلایلی که من را بران داشت چندخطی در خصوص این شعر بنویسم ،ناتوانیم در اظهار نظر در خصوص مدرن بودن یا پست مدرن بودن اثر بود .
شاعر ورای تمهیدات اندیشگانی که در آثار خود دارد و به صورت آگاهانه با تفکر منسجم و غنی شده ی منحصر به فرد قلم فرازی میکند،نوعی بدعت در عرصه ی کیفیت روایی و تداعی زیباشناسانه دارد که به نوبه ی خود بینظیر است .
المان برجسته ی دیگری که شاعر در این اثر ازان بهره برده است‌مولفه ی بینامتنیت است.نشانه شناسی این شعر، انتخاب واژگان و پیوند میان تاریخ و فلسفه در این سرایش قابل توجه است .
هگل تاریخ را منظومه ای منطقمند میداند ،که دارای قانون مندی خاص و سیر تحولیست .این شعر روند تکاملی تاریخ را در رسیدن به آزادی ،در حیات سیاسی و اجتماعی شاعر به عنوان فردی همراز و همدل با اجتماع رنج الود خویش بیان میدارد.من آثار شاعران بسیار داخلی و خارجی را برحسب علاقه میخوانم ،تامل میکنم و در ذهن به پردازشی شخصی میرسم،شعر تکرار تاریخیم ،از آن باب که رشته های فکری تکاملی خاص خود را ظاهر میکند و به نوعی ایده پردازی اجتماعی را در خلال گفتمان های احساسی -ادبی دارد،و از آن جهت که دریچه ای به رمانتیزم دارد و به موازات آن امریت اندیشه ی سیاسی و عرفانی خاص شاعر را بروز میدهد ،و در آن فراز از شعر که میراث عشق و پویایی را به سطور اعتراضی تزریق میکند ،بی زوال و فراتر از مرزهای ملی است .سطوح ریاضیات و دیالکتیک شاعر که اپیستمه و دوکسای او را به شدت تحت شعاع قرار داده و آشتی وی با هرچه ناخوشایندست (همه نیک پنداری) در بیان عاطفه مند ادبی ،در آن هنگام که سرشت انسانی را پشتوانه ی اصلی خود احساس میکند و به طبیعت و مخاطب و جهان و آینده دلداری میدهد،تضادهای نهادینه ی جامعه شناسی را به رخ میکشد و پارساگرایانه به اعتراض می ایستد، شاعر را در واقع اندیشمندی فرااقلیمی و فراجغرافیایی معرفی کرده است .سنتز ذهنی او از حقایق بیرونی ،احساسات درونی ،ادراکات و مکاشفات و تجربیات و اکتسابات و ... بسیار قابل تحسینست .
در ابیات شعر، من امتزاجی از فیزیک کوانتوم ،فلسفه ،تاریخ ک زیبایی شناسی دیدم ،آنچه در این تفاسیر به صورت بسیار سطحی و گذرا ذکر شده است امتیازاتیست که به عقیده ی ادیبان بزرگ جهان به آثار ادبی ماندگاری و هویت هنری میبخشد.
گاه ما اشعار را فرصتی برای تخلیه ی عقده ها می یابیم .گاه پندارهای به ناکجاکشیده را در شعر عصیانگری میکنیم ،تضادهای درونی را برون ریز میکنیم.گاه تا سرحد سقوط سرشار از بینشهای قهقرایی و غیر اصیلیم و شاعرانه پشت عینک کهنه گرایی و یا در مقابلش مدرن گرایی ،هویت پوچ و کالبد فکری عقب مانده ی خود را فریاد میکنیم تا دردهایمان تسلی یابد ...
اما گاه اشعاری آغاز تحولند .این شعر ورای عروضی بودن و اگوستیک کلامی ،خلاقیت و تکثر ذاتی ریخته در جام وحدت وجود است.موجودیتی اصیل و متعهد دارد طیف گسترده ای از اقشار جوامع را در بر میگیرد و لاجرم نیاز به تحلیل های تخصصی و نقد علمی خواهد داشت .شاعر در این اثر مرگ مولف را در گوش مخاطب زمزمه میکند ،مخاطب را با خود به لامکان میبرد و به شعر رنگی از عدالت میزند.عناصر شعری را گاه نمادین و گاه بی پرده کنار هم میچیند تا رسالتش را در قبال جهان پیرامون به انجام رساند.زبان خطاب شعری اش مهرانگیز ،متواضع ، اندکی مطنطن و استوارست .
مورد دیگر که در خصوص شعر تکرار،تاریخیم ،جا دارد با خوانندگان گرامی به اشتراک بگذارم،روابط،دال و مدلولی در اثرست .زبان پریشی اشعار پست مدرن در این سروده وجود ندارد و کلمات شاعر ذکاوتمندانه انتخاب میشوند و به خدمت داینامیک عناصر زیبای شعری اند. با نگاهی کلی به اشعار،دیگر،سراینده ی ارجمند،در میابیم که وی مانند بسیاری از پیشگامان پست مدرن ،واردات زرد خارجی را به شعر تزریق نمیکند ،شعر را به بازیگردانان سیاسی نمی آلاید ،تابوشکن نیست و رویکردی آکادمیکال و نوسنتگرا را در قلمش دنبال میکند و سعی دارد تراژدی این روزهای جامعه و سرزمینش را با زبانی شیرین به غزل بنشیند.
این شعر بوطیقای سپیدسرایی در قالب غزل است .دترمنیزم اجتماعی را هدف قرار میدهد و اندیشه ی اگزیستانسیالیست خود را ابراز میکند و هیروگلیف کودکانه ای از اضطراب و رنجهای انسانی خود را در بیان پایانی نشان میدهد.
در ادامه ،نمیتوانم التذاذ خوانشگریم را که برخاسته از بیس دانش شاعر در تقاطع تئوری کوانتوم و جبرگرایی و ...است انکار کنم ، یا ایراسیونالیزم عاشقانه ی نخستین بیت را نمیتوان دیباچه ی یک اثر ادبی بلیغ نخواند!
نیز اومانیزم غیرمتخاصم شاعر، پختگی اندیشه های وی و اعتدال گرایی تفکر در خلال ابیات را نشان میدهد..
# پاره ی سوم نگاشتی در خصوص شعر "تکرار تاریخیم"، به قلم جناب آقای مجتبی شفیعی


0