شعرناب

زندگی قبلی

🦋✨
𝓲𝓷 𝓽𝓱𝓮 𝓷𝓪𝓶𝓮 𝓸𝓯 𝓰𝓸𝓭
[زندگی_قبلی]🌱
.
آدم ها اگر میتوانستند زندگی قبلی داشته باشند؛ آن وقت من مطمئن میشدم که تورا در زندگی قبلی ام دیده ام.
آخر مگر میشود یک نگاه اینقدر آشنا؛یک صدا اینقدر نزدیک باشد ولی با صاحب آن تابه حال نزیسته باشی؟
مگر میشود خط به خط لبخند کسی را از بر باشی و لبخندش را چند بار بیشتر ندیده باشی ؟
مگر اصلا امکان دارد گرمای دستانش را به خاطر بیاوری ؛ درحالیکه هیچ وقت دستانش انگشتان تورا لمس نکرده باشد؟
نه باور نمیکنم!
.
به گمانم ما در زندگی ؛پیش ازین باهم دمخور بوده ایم.شاید دو پیچکِ بهم پیچیده بودیم که روزی یکی از ما پژمرد و بعد آن یکی دوباره به دنیا آمد تا یار خود را پیدا کند ،شاید هم دو آهوی بیقرار بودیم که صیاد یکیمان را بیرحمانه شکار کرد و دیگری نیز به دنبال او دوباره متولد شد به شکلی دیگر؛بعد دو ماهی قرمز شدیم در قعر اقیانوس آرام که روزی یکی از ما به تور افتاد و آن یکی از دلتنگی آن قدر اشک ریخت که آب اقیانوس هم نا آرام شد.
در نهایت به شکل انسان ظاهر شدیم و باز یکدیگر را نیافتیم، یا شاید هم یافتیم؛ اما در دنیای آدم ها؛به جرم دوست داشتن طردت میکنند، از وطن خویش
و بی گمان وطن برای عاشقان یعنی مرز های آغوشی که دوستش میدارند
ما را طرد کردند و ما بی شک پس از انسان بودن ؛تقدیر و شانس دیگری برای بهم رسیدن نداریم
بیا ماهم دوباره برای وطن انقلاب کنیم
عدالت این نیست؛عدالت بی گمان یعنی پیدایت کنم ؛پس از سالها گم کردنت و مومن شوم به دوست داشتن تو
ای پیچک پژمرده ی من
ای ماهی در تور گرفتار شده
ای آهوی تیر خورده ی من ؛آخر روزی چشمان وحشی ات را می بوسم و تورا از دستان بی رحم صیادِ روزگار که نمیخواهد خوشحالی مان را ببیند رها میکنم؛
آن روز میرسد
اگرچه دیر
اگرچه دور...
.
#محمد نیما احمدی
#غروب_های_پاییزی
#عصر_پاییزی
.


0