شعرناب

در مغازه ناوایی سنگکی به نوبت ایستاده بودیم که

درمغازه نانوایی سنگکی به نوبت ایستاده بودیم که
فردی افغانی وارد شد وگفت اقا ۱۰ تا نان
شاطر که عقب مغاره بود با اشاره گفت کارت بکش
او هرچه تلاش کرد موفق نشد کارت رابکشه
گفت اقا عمل نمیکند شاطر که عقب مغازه مشغول
دراودن نان بود متوجه نشد. افغان پشت سر هم
می گفت عمل نمیکند
عمل نمیکند
. رفتم جلو اهسته بهش گفتم دکترش نیومده بایست به نوبت وقتی نوبتتبشه عمل میکنه .
ازهمه سروران قبلا عزر خواهی مینمایم خوب وبدش را ببخشید .سپاسگزارم
فتحی ..تختی..مهر ماه ۱۳۹۹ شمسی


0