شعرناب

چوب دست راهما

روزی مرد صحرا گردی به دکان خراتی رفت و از صاحب مغازه عسایی طلب کرد
مرد مغازه دار پرسید چه عسایی می خواهی مرد صحرایی گفت عسا هم چگونه دارد عسامی خواهم برای محافظت ا خودم همرا داشته باشم چوب دست خوش دستی باشد
مرد مغازه دار گفت من چوب دستانی دار عسا موسی صاحب کش و مار کش
مرد عرب گفت یعنی چه صاحب کش مرد مغازه دار گفت چوب دست صاحب کش شما را تا سخره می برد ولی چون از چوب مرغوب نیست نمی تواند وزن شما را تهمل کند می شکند و شما از بالا سود می کنید دیگر خدا عالم است چه شود
و اما مار کش عسایی بسیار محکم که از چوب بسیارسفت درست شده و درست سقل خورده اگر صد بار هم به ماری پرت کنی نمی شکند و عسای موسی عسایی است بسیار ظریف و هم زخیم این عسای راهنما است که اگر دیدتان ضییف باشد در جلو گو دالیض باشید شما را راهنمایی می کند راه را از چا تشخیص می دهید به دیوار نخورید چاه نیفثادین راه را به شما نشان می دهدمرد صحرا گرد به دکان دار گفت به نظر شما م کدام را انتخواب کنم مرد دکان دار گفت موسی را انتخواب کنید مرد عرب با کمی فکر کردن
عسای راه نما را انتخواب کرد


0