شعرناب

مدار سوخته

سلام
من زنم،از دنده ی چپ تو برخواسته(😐)
از تو بیزار و به تو عاشق.از تو ترسان و به تو پناه اورده.من شاعر دردم برخواسته از خاکستر جسدهای انبار شده ی تاریخ غیر انسانی انسان نما ها .من دست اویز سیاستهای شوم و کثیف.من پیامبر زجر کشیده ی گلهای سرخ .من شعله ی سوزان عشق و تنفر.و من یک زنم.مهربانویی که مهر ندیده مهربانی کرد.من اتش نهفته در خاکسترم که با نسیمی شعله ور میشوم .
من همه نازم و تو همه نیاز .من مطلع شعرهای عاشقانه ام .من شاخه نبات غزلهای دلنشین ناگفته ام.من منم.
امااینهارا ننوشتم تا جایگاه زن را درک کنید.اینهارا نوشتم تا جایگاه خودمان را بدانیم.اینکه هر کداممان برای خودمان شخصیتی هستیم حالا شخیص و غیر شخیصش با خودتان.
اینکه برای انسان بودنمان احترام بگذاریم و همیشه به جرم زن بودن من و امسال من مجبور به پاسخگویی به شما نباشند.همیشه با گارد بسته مقابلتان نایستیم همیشه اماده خوردن ضربه از دستان مبارکتان نباشیم.
من زنم و کاملا رفتارم به خودم مرتبط است.همانطور که رفتار شما به خودتان مربوط است.همینطور که خودتان را عقل کل میبینیدو فکر میکنید ناف اسمان سوراخ شده و شما برای هدایت خلق پا به عرصه زمین گذاشته اید.
من خودم هدایت شده افریده شدم.برای دوستی امدم و نه برای دشمنی برای محبت امدم و نه برای کینه توزی .اگر قبول کنیم خدا روح خود را بر انسان دمید چطور این روح را میتوان بدون محبت تصور کرد.پس من و ما برای عشق ورزیدن خلق شدیم.ولی این عشق ورزیدن ربطی به عاشق شدن ندارد.ربطی به دلدادگی ندارد.
من مینویسم میخوانم دوست میدارم و دوست داشته خواهم شد .ولی ارتباطش را با عشق درک نمیکنم و چرا همه قصد داریم یکی را به یکی وصل کنیم.
درست است گفته اند
ما برای وصل کردن امدین
نی برای فصل کردن امدیم
اما قرار نیست همه را به هم وصل کنیم.یک وقت سیمی اشتباه متصل شد و اتصالی کرد کل مدارات به هم ریخت.پس در انتخاب افرادی که میخواهید به هم وصل کنید دقت کنید.و حتی الامکان کسی را به کسی وصل نکنید.
مطمین باشید دنیا اینگونه بی دخالت ما زیبا تر خواهد شد.و روابط دوستانه، عاشقانه، خواهرانه، برادرانه نیازی به مخفی کردن ندارند و هرکس میل به رفاقت و دوستی و شفقت کند لال نیست و زبان به سخن باز میکند.پس نیازی به پشتیبانی ما ندارند.
زندگیتان پر عشق
عشقتان جاویدان
شعله


0