شعرناب

مهتاب بازوند

مهتاب بازوند
بانوی غرل لرستان
"مهتاب بازوند بیرانوند" شاعرهٔ لرستانی فرزند استاد "عزیز بیرانوند" شاعر پیشکسوت لرستانی، متولد ۱۸ مرداد ۱۳۵۶ و دارای مدرک کارشناسی‌ارشد ادبیات فارسی بود. او از چهره‌های «غزل محض» به‌ حساب می‌آمد.
از آثار وی می‌توان به مجموعه شعر «گنجشک‌ها فردا برایم حرف‌ها دارند» در سال ۱۳۸۷ اشاره کرد.
او از ۷ تیر ۱۳۹۸ به دلیل عارضه مغزی ناشی از بیماری کلیوی در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان شهدای عشایر خرم‌آباد بستری شده بود، و سرانجام در یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۸ درگذشت.
♦ اشعاری از او:
(۱)
بغضی شکست شانه ی مردان ایل را
دستی شکافت دامن دریای نیل را
وقتی که ظلمت ازسردنیا گذشته بود
در من دمید بار دگر جبرییل را
آرام بر تمام شعورم جوانه زدِ
آغاز کرد حادثه ای بی دلیل را
شاید مرا حقیقت این عشق بی دلیل
آن سان شهید کرد که “سید خلیل” را
من توی چار چوب جهان جا نمی شوم
کاری بکن که بشکنم این مستطیل را
(۲)
این واژگان هر آن چه که دارند می‌دهند
تا شعر ها مرا به تو پیوند می‌دهند
حتی برای کشتنم این دشمنان هنوز
تنها مرا به جان تو سوگند می‌دهند
با این گدازه‌ها چه کنم؟ دردهای من
بوی گدازه‌های دماوند می‌دهند!
از مادرت بپرس که در وادی شما
یک قلب واژگون شده را! چند می‌دهند
دیوانگی مجال غریبی است! عشق من!
زنجیرها مدام مرا پند می‌دهند…
(۳)
از چای دم کشیده عزلت که بگذرم
خود را به قله‌های مه آلود می‌برم
می‌خواهم از سکوت لبالب که ناگهان
از خواب لحظه‌های مه آلود می‌پرم
باید رها شوم نه از این روزهای تلخ
از چارتاق خسته و تاریک پیکرم
ته می‌کشد مثل من و روزهای من
پک‌های گر گرفته‌ی قلیان مادرم
از روی بند یاد تو را جمع می‌کنم
باران گرفته در شب تاریک بندرم
تا رخت‌های حوصله‌ام را اتو کنم
از یاد برده‌ام که به یادت بیاورم...
ای مرغ عشق خسته بی‌آشیان نمیر!
فردا برای بی‌کسی‌ات جفت می‌خرم...
(۴)
امروز مثل هر روز با من بساز ای درد
این عشق کار من نیست اما چه می‌توان کرد؟
ای روح نا به سامان با من نمان و بگریز
من خاک می‌شوم خاک من گرد می‌شوم گرد
این روزهای آخر باید وزید و طی شد
با رودهای راهی با بادهای شبگرد
نگذار خاطراتش در من فسیل گردد
آتش بزن بسوزان دردت به جانم ای درد.
جمع‌آوری و نگارش: سعید فلاحی(زانا کوردستانی)


0