شعرناب

ایل بزرگ ملکشاهی

ايل ملكشاهى
خاستكاه
حسين حبيب ملكشاهى درباره خاستگاه ایل ملکشاهی چنین می‌نویسد: ایل ملکشاهی چمزی و گچى ، بخش مهمی از ایل بزرگ چمشگزگ می‌باشند و اصلیت چمشگزگ هستند که از تبار کردهای كورمانج (زازا)، از اقوام (سوبارى و ماد) محسوب می‌شوند. جد بزرگ آنان پادشاه حاج رستم بگ چمشگزگ از اعقاب و اولاد پادشاه ملكيش (ملكيشو) كرد هستند که از امرای ایل ملکشاهی چمشگزگ کرد و در واقع حاکمان مملكت چمشگزگ معروف به (كردستان) در ديرسيم و جنوب ارزنجان و سيواس و الازير و شمال دياربكر محسوب می‌شدند که قسمتى از آنها به ايلام مهاجرت کرده‌اند. زمان مهاجرت این خاندان به پشتکوه مشخص است كه هم‌ زمان با کوچ بزرگ کردهای كورمانج چمشگزگ به شمال شرقی ايران در دوره صفويه برای جلوگیری از تجاوزات ازبكان ، امیران کنفدراسیون چمشگزگ به نواحی غرب ايران مهاجرت نمودند. وجود منابع معتبرى و شجره نامه و مشترکات نژادی و زبانی و همچنین اسامی و القاب و مهم‌تر از همه عنوان امرای توشمالان ملکشاهی در اسناد به جا مانده از آن دوران، این ادعا را به خوبی اثبات می‌نماید.
برخی از مورخان دیگر در مورد خاستگاه ملكشاهى ، به ویژه عراق و ایران ، از جمله مرحوم سلمان مهدی فیلی و جعفر خیتال و رستم رفعتى نوشته‌اند ، اما قسمت زيادى از ادعاهای آنها درباره خاستگاه ملكشاهى صحیح نیست و فاقد اطلاعات است.
اما نویسنده جناب آقاى علی رضا اسدی ، سلجوقى بودن ملكشاهى تأكيد ميكند و از اين ادعا حمايت ميكند مبنی بر اینکه منشأ ايل ملكشاهى متعلق به پادشاه سلجوقی (ملکشاه) است و وی ادعا می کند که مملكت ملكشاهى(چمشگزگ) کردستان، شامل کلیه بخش های کردستان از قلعه (كماخ) در جنوب ارزنجان تا قلعه (چوق) در ایلام بوده..!! و این ادعا نیز صحیح نیست، مشخص است که وی درمورد مملكت و ايل ملكشاهى اطلاعات كافى نداشته و فاقد اطلاعات بوده و تحقیقات دقیقی و جدی در مورد ايل ملكشاهى انجام نداده است.
مشخص است كه قلمرو حكم ملكشاهى شامل مناطق معينى بوده است، مثل: درسیم ، شمال دیاربکر ، جنوبی ارزنجان ، استانهای بینگول ، سیواس و الازير. وادعا جناب آغاى عليرضا اسدى كذب محض است.
حسين حبيب ملكشاهى مى نويسد : ايل ملکشاهی (چمشگزگ) از کردهای اصيل هستند و اجداد آنها پادشاهان كرد چمشگزگ ، و شاهزادگانشان در بين رهبران لشکرهای ایوبی بوده اند و جد بزرگ آنها پادشاه (ملكيش - ملكيشو) بوده که پادشاه مملكت (چمشگزگ) بوده و معروف به کردستان ، (ملکشیو) پادشاه کرد ملكشاهى در زمان سلطنت پادشاهان ايوبى، با پادشاه كامل اول و پادشاه ناصر یوسف حاكم حلب و دمشق ایوبی وارد اتحاد شد.
پادشاه کرد (ملکیشو) پسران خود را شاهزاده بهاء الدین ، شاهزاده عزالدین و شاهزاده اسعد و نوه اش شاهزاده فخرالدین محمد فرزند شاهزاده اسعد فرزند ملکیشو فرستاد تا رهبری سپاهیان ایوبی و فرمانروای ایوبیان شوند و شاهزاده بهاءالدین فرزند ملکیشو فرمانروای قاهره شد همچنین مدتى حاكم دمشق بوده است.
اما شاهزاده فخرالدین محمد ملكيشو ، او صاحب (درجه و مرتبه) و فرمانده لشکر ایوبیان پادشاه الناصر یوسف ، شاهزاده حلب و دمشق بود. وی با عدم پذیرش اشغال كردن مصروشام به بادشاهان ترك ، شاهزاده فخرالدین از دوران خدمت و زندگی نظامی خود کنار‌گیری کرد و به وطن خود در چمشگزگ بازگشت و تا زمان مرگش در سال 674 ق / 1275 میلادی به عنوان يه قهرمان ماند.
سپس در زمان پادشاه خالد ملكيشى و پسران وی شاهزادگان (محمود ، احمد ، كيقباد ، جلال ، علاء الدين علي) صاحبان قلعه های کرد آنها توانستند با دولت مملوكى روابط محكمی برقرار كنند و توسط سلطان مملوكى به رسمیت شناخته شدند.این شواهد كافی است و نشان می دهد كه ملکیشی ها دارای پادشاهی مستقلی بوده اند و صرفاً امارت نبوده اند. منبع(قلقشندى،صبح الاعشى سال 1380ميلادى).
سخنان بنده توسط نويسنده و مؤرخ دکتر (زرار صدیق توفیق) تأیید شده است ، که می گوید ، در واقع ، که (ملكيش – ملكيشو) از فرزندان عباسیان نبود و هیچ ارتباطی با ترکان سلجوقی نداشت ، بلکه از خانواده های کرد باستان بوده اند با شهادت تاريخ مملوکى ، فارسی و منابع دیگرتاريخى.
در زمان پادشاهى پادشاه تاج الدين يلمان ملكيشى فرزند پادشاه كيقباد ملكيشى و ولدش پادشاه شيخ أمير ملكيشى، مملكت ملكشاهى(چمشگزگ) در اوج قوت بود، این پادشاه دومین قديمى ترين مدرسه براى شاهزاده های کرد در چمشگزگ بنا کرد و اکنون به عنوان مدرسه و مسجد يلمانى شناخته می شود، و مغولان در زمان سلطنت پادشاهان جنگيزخان و تیمورلنگ، مملكت وپادشاهى تاج الدين يلمان ملكشاهى و معروف به (يلمان بهادر) به رسمیت شناختند.
همچنین سلطان محمود خان تیمور گرگان پادشاهی و استقلال مملكت ملكشاهى را پذیرفت و سكه به نام پادشاهی (چمشگزگ) ضرب کرد.
در زمان سلطنت سلطان ملك ظاهر جقمق پادشاه شركسى ، پادشاهی ملكشاهى را به رسمیت شناخت و همچنین سکه را به نام (چمشگزگ) ضرب کرد.
پس از تحقیق
دقیق و بررسی منابع و منابع متعدد تاریخی و ارجاعات و اسنادی که متعلق به صدها سال در اختیار بنده است ، ما توانستیم تمامی گمانه زنی ها و نتیجه گیری های شخصی برخی از نویسندگان و مورخان را که به اشتباه و سطحی تاریخ ما را نوشتند بدون هیچگونه بررسی جدی و عمیق در مورد ریشه ملكشاهى انکار کنیم و با تأسف فراوان برخی از نويسنده كان این تاریخ را نیز تحریف کردن.
و اکنون در عراق و اقلیم کوردستان و ايران (روژهەڵات کوردستان)، نام ملكشاهی و چمشگزگ هنوز وجود دارد ونام ايل (دونار) تيله كويى چمشگزگ در مناطق سقز و ديواندره موجود مى باشد، و در خراسان ، گیلان و مازندران نیز هست، وايلات وطوايف (زعفرانلوو _ شادلوو _ كيوانلوو_ عمارلوو _ قرچوولوو) و تعدادی از ايلات دیگر همگی با نام چمشگزگ در آن مناطق شناخته شده اند، و در خراسان آنها را کردهای کورمانج می شناسند و گویش آنها کورمانجی است و در شمالى کردستان/تركيه نام ملکشاهی و چمشگزگ و برخی از اسامی دیگر که در بالا به آنها اشاره کردیم هنوز هم تا امروز نامیده می شوند.
ايل ملکشاهی (چمشگزگ) ، در ایلام در هر زمان قادر به حفظ استقلال و اصالت ايل خود بوده اند و به کسی اجازه نمی دادند که در امور خصوصی آنها دخالت کند. [٥٠][٥١]
همچنين ایل ملکشاهی در دوره قاجاریه بارها حمایت خود را از حکومت مرکزی انجام داده‌اند این ايل نبردهای زیادی را علیه امپراتوری عثمانی انجام داده و در بعضی مواقع ملکشاهی در صورت دخالت در امورشان با دولت مرکزی قاجار می جنگیدند.
وقتی میگوییم شمال كردستان (باکوور)، بايد بدانیم در قديم شهر ديرسيم و تمام شهرهاى كرد نشين كنونى تركيا جزئی از ایران بوده اند.
ايل ملکشاهی فقط از لحاظ جغرافیایی به دو بخش تقسیم شده است چمزی و گچی:
ملکشاهی چمزى: ۱- سرایلون دوسگه(سوباری) ۲- نقی (نظربگ) ۳- کلون كال (کولاوى بك ) 4- خضر بگ(خزرون)5- خداداد 6- گلان(كال) ۷- شکربگ ۸- حسین بگ ۹- باباهای پیرمحمد ۱۰- روسگه (رستم بگ) ۱۱- قیطولی ۱۲- حمانه و کول على نظر(کۆچکری) ۱۳- کاظم بگ 14- کینیانه(كينيان) 15- خلیلون(خليل بگ) 16- کناری ون ۱۷- گراونی ۱۸- خمیس ۱۹- شيره میر (شێرە مێر) ۲۰- کل کل ۲۱- کلگه ۲۲- کوگر (کبک گیر) ۲۳- سیه گه 24- جمعه 25- ملگه.
ملکشاهی گچی: ٢٦- رسولون(رسول بگ) ۲۷- باولگ(بالول بگ) ۲۸- خیرشه۲۹ - کوکی ۳۰- دوقرصه ۳۱- قیطول ۳۲- خلف مهر ۳۳- قطره سیه ٣٤- سیرانه.
منابع
ــــــــــ
[1] مير شەرەف خانى بدليسى: شەرەفنامه،مێژووى ماڵەميرانى كوردستان،وەرگيرانى مامۆستا هەژار،ئاراس،هەولێر،٢٠٠٦،ل224.
[2] تاريخ الدول و الامارات الكردية في العهد الاسلامي،المجلد الثاني القسم الثاني.
[3] هۆزەكانى كورد،نووسينى،ئى. جەى. ئار،هينرى فيڵد،وەرگێرانى و ئاماده كرندى،حسێن احمد جاف.
[ 4] مێژووى كورد و كوردستان،شێخ محمد مەردوخى كوردستانى،وەرگێرانى،زانەر محمد.
[5] تاريخ قبائل و أنساب فلكلور تراث قومي،نجم سلمان مهدي الفيلي،راجعة جرجيس فتح الله.
[6] كورد له سەفەرنامەكاندا،كوردەكانى ئێران،لەسەردەمى سەفەوييەوە تا كۆتايى بەهلەوى،فەرامەرز ئاغا بەيگى.
[7]اشمیت، رودیگر (ویراستارانتشارات ققنوس، 1387.
[8] رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین.
[9]ایلام و تمدن دیرینهٔ آن. ایرج افشار سیستانی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380.
[10] دەرسيم له مێژووى كوردستاندا، د.نورى دەرسيمى،وەرگێرانى د.ئەحمەد فەتاح دزەيى.
[11] كوردستان و كورد له روانگەى نەخشەوانييەوه، وريا رەحمانى.
[١٢] كۆچى مێژوويى كورد بۆ خوراسان،بەشى يەكەم،كەليموڵڵا
تەوەحودى،وەرگێرانى عەدنان بەرزنجى.
[١٣] ياقوت حەمەوى، معجم البلدان.
[١٤] كورد و ناوجه كورد نشينەكان له كتێبى (معجم البلدان)ى ياقوت حەمەوى، تارا محمد دەشتى.
[١٥]اولیاء چلبی. سیاحتنامه. ترجمه فاروق کیخسروی. جلد2، ارومیه: انتشارات صلاح الدین ایوبی.
[١٦] دالمانى،هانرى رنه(1378)، از خراسان تا بختيارى،ترجمةى غلامرجا سميعى.
[١٧] كوردستان و الامبراطورية العثمانية،دراسة في تطور سياسة الهيمنة العثمانية في كوردستان،1514-1851،الدكتور سعدي عثمان هروتي،ص49.
[١٨] گروه از مستشرقين،ص76.مەحمەد بايراقدار،ل17.
[١٩] كتاب مفرج الكروب.
[20] كتاب عيون التواريخ.
[21] كتاب نجوم الزاهرة.
[22]هاممەر(فون هامر):دولت عثمانيه تاريخي،مترجمى:محمد عطا.
[23]مێژووی کوردستان،م.س.لازاریف،وەرگێڕان،هوشیار عبدلله سەنگاوی.
[24]میرزا محمد مهدی استرآبادی، تاریخ جهانگشای نادری.
[٢٥]محمد کاظم مروی، عالم آرای نادری، جلد3.
[26]حسين حبيب ملكشاهى ، ميژووى خيلى مەليكشايى ، گؤڤارى خةبات مانگى 6 سالى 2016.
[27] كتاب صبح الأعشى.
[28]قیام ایلام در عصر رضا شاه. عباس محمدزاده. ایلام: انتشارات زانا، 1389. چاپ دوم..
[29]تاریخ روضه الصفای ناصری، هدایت، رضا قلی خان. جلد 9.
[30]حسين حبيب ملكشاهى، تاريخ مملكت و قبيلة ملكشاهي مجلة كولان العدد 123 الصفحات 22 ، 23.
[31]علی
اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار.
[32]محمد تقی لسان الملک سپهر. ناسخ التواریخ. به اهتمام جمشید کیانفر.
[٣٣]صید محمد درخشنده. دیوالا از ادوار کهن تا عصر پهلوی.
[34]نيكيتين،باسيل،الاكراد،دار الروائع،بيروت،دون سنة الطبع.
[٣٥]مينورسكي،ف،الاكراد،ملاحظات و انطباعات،ترجمة،معروف خزندار،بغداد،1968.
[36] كتاب تاريخ كزيده.
[37]رحلة أوليفيية الى العراق 1794_1796، ت: د. يوسف حبى، بغداد 1988.
[38]جليلي وآخرون،الحركة الكوردية في العصر الحديث،ترجمة عبدي حاجي،ط1،دار الرازي.
[39]خالفين،ن،أ:الصراع على كردستان،ترجمة: د. احمد عثمان
ابوبكر،بغداد،1969.
[40] الجميلي، قاسم خلف عاصي،العراق والحركة الكمالية 1919_1923.
[41]العزاوي، عباس، تاريخ اليزيدية واصل عقيدتهم، بغداد، 1935.
[42]عالەم ئاراى عەباسى، بەرگى2.
[43] كتاب احسن التقاسيم.
[44] كتاب ديار بكريه، نويسنده ابو بكر طهرانى.
[45] كتاب التاريخ الباهر.
[46] كتاب شمس القهقهه.
[47] كتاب محبوب القلوب.
[48] تاريخ كوردستان، وشيار عبدالله سنگاوى.
[49] كتاب تاريخ و فرهنگ كهن سرزمين، كرم عليرضايى.
[50] كتاب مرآة الزمان، القسم الخاص بتأريخ السلاجقة.


0