ته خط"ته خط" جانانم تو چه میدانی از من...؟ تمام عمر جنگیدم ؛ بیزار بودم از عجز ولابه عادت کرده بودمبه یکستیز نابرابر میان خودِ تنهایم و سرنوشت و عمری که سپری کردم در باخت مقابل اتفاقات ناخواسته ایکه اسمش تقدیر بود همیشه هراس داشتم از نرسیدن .؛ تازه فهمیدم به کجا باید برسم!؟ زندگی فقطعبور بود نه رسیدن... اما حالا دیگر رسیده ام به: "ته خط"
|