شعرناب

دلم برای خودم تنگ شده...

دلم براى خودم تنگ شده !
براى همون آدمى كه كودك درونش با بچه هاى پنج ساله رقابت ميكرد.
روزای آشنایی رو‌خوب یادمه...
درست حال دختر بچه ای شیطون و پر هیجانی رو‌داشتم که بار اوله با یه دنیا شوق میره شهر بازی
منو بردی تو دنیای خودت ولی انگار تک و تنها سوار ترن وحشت شدم و قطار در تونل تاریک و طول و‌دراز خاموش شدو‌از
هر طرف صورتکهای زشت و فریادهای وحشت دنیای لبریز از اشتیاقم را تباه کرد...احساسات بكر و دست نخورده اى كه ردپاى هيچ عشقى خط خطى ش نكرده بود !
ديگر آدم قبل نمى شم...همونطور كه هيچ مرده اى ديگهزنده نمى شه ...!


2