شعرناب

شهریار و عارف


شهریار و عارف
د ر سال 1306 شمسي بين عارف قزويني و شهريار مسابقه اي گذاشتند كه با يك رديف و قافيه غزلي بسرايند از طرف شهريار اقاي شيدوش و از جانب عارف قزويني اقاي سروش به داوري گماشته شدند در پايان شهريار برنده مسابقه شد و جايزه مسابقه كه قباي خزي بود را تقديم جناب عارف كرد.
................
غزليات سروده شد بقرار زير است:
دوش گيسوي تو را ريخته ديدم بر دوش
... خاطرم اشفته امشب ز پريشاني دوش
عجب از رشته عقلي كه نپيچد در پاي
زان سيه سلسله گيسو كه توداري بر دوش
گردش جام ازل گر صفت نرگس توست
مگر از خواب ابد چشم بمالد مدهوش
لعل خاموش تو ارد بخروشم اري
بلبل از غنچه خندان نشكيبد خاموش
اب چون اتش مي خواهم و در ديده كنم
باد اگر چه اورد خاك ره باده فروش
گر چه درويشم و مسكين تو در اغوش من اي
تا مرا دولت پاينده كشد در اغوش
به شب وصل تو افاق خبر خواهم كرد
به دف و چنگ و ني و غلغله نوشانوش
من اگر تار سر زلف تو گيرم در چنگ
تار در ناله نرود چنگ درايد بخروش
گر دلت سنگ بخوانم نزنم نيش زبان
تشنه جز سنگ نبيندبه دل چشمه نوش
بخت اگر يار شود رخت بسوي تو كشم
من سر گشته طوفان زده خانه به دوش
در دندان تو و غنچه خندان ترا
پاي تا سر همه چشميم و سرا پا همه گوش
شهريار غزلم شهره چو ماه م خورشيد
گفتم اين نغز غزل تا چه پسندد شيدوش
سروده شهريار
.....................
زان سبو دوش كه در ميكده بر دوش
داشت جامي زدم امشب خوشم از نشئه دوش
از بنا گوش تو با برگ گلم حرفي رفت
كه خود ان حرف به گوش تو رسد گوش به گوش
مي گذارم قدم ناز تو را بر سر و چشم
بار دوش سر دوشت كشم از دوش به دوش
همچو مرغ قفس از دام گرفتاري رست
تا كه زلف سيهت زد به دلم چون قره قوش
چند در پرده و بي پرده بري دل يك بار
يا كه از رخ بفكن برقع ويا چهره بپوش
چشم مست تو شكيبائي هوشياران برد
اين سيه مست ندانم كه كي ايد به هوش
دور و نزديك نمي ماند به جا خشك و تري
آتش دل اگر از ديده نمي گشت خموش
چاك كن پيرهن از پنجه به ناخن بخراش
سينه اي را كه ز جوش تو بيفتد زخروش
گر جهان تنگ گرفته است به من سخت مگير
كه به خود باز بود جاي تو در هر آغوش
جامه خانه به دوشي نبرازد به كسي
اين قبا دوخته شد بهر من خانه به دوش
ديدمش غرق خرافات گشته از من شيخ
كفر مي ريخت به موي تو قسم از سر و روش
عارف از تعذيه گرداني گردون اين بس
شهريار غزل او گشت و گشتي خز پوش
حكمت ز دو كس خواسته در اين دو غزل
او زشيدوش من از حضرت عيسي سروش
سروده عارف


0