شعرناب

زندگینامه بزرگان و مشاهیر


قمرالملوک وزیری خواننده ای با صدائی جذ اب وگیرا وصفاتی انسانی ودل پذ یر که یکی از اقمار بزرگ آسمان هنر ایران بود وبیش از هرخواننده ائی در باره او بزرگان هنر.اد یان
نویسندگان وصاحبان قلم مطلب نگاشته اند..نگارنده میگوید وقتی نو جوان بودم ابتدا در استودیو پارس فیلم واقع در خیا بان تخت جمشید سابق فیلم مادر را می سا ختم با شرکت دلکش
جمشید مهداد..صحبتی..در باره آواز این هنر مند چیزی نمی دانستم ولی از لحا ظ صفات انسانی او چیز هائی به یاد دارم که مقدار قابل توجهی پول به یکی از اشخا صی که نام نمی بریم پرداخت که
تا سه ماه کرایه خانه اش عقب افتاده بود.. آن شخص سر شناس بود بین مردم.. پول را داد به طوری که هیچ کس نفهمید من هم پشت صحنه بودم متوجه شدم ..قمر از این گونه کار ها زیاد می کرد می گویند در آسمان ایران درخشید وتمام دست مزدی که میگرفت خرج یتیم خانه ها در مانگاه های دولتی وخرج دارو های مردم مریض میکرد البته وکیلی داشت که همه را تعریف کرده ولی مظلومانه غرب کرد د کتر ساسان می نویسد قم الملوک وزیری حدود 1982خورشیدی تولد یافت 18 ماهه بود که مادرش به مرض حسبه دچار شد ودر گذشت وپدرش کمی قبل از مادرش درگذشته بود
مادر بزرگش ملا خیرالنساء افتخار روضه خوانی دردر بارزنان ناصردین شاه را داشت روزی کیف مادر بزرگش را در خانه به فقیری بخشید با اینکه میدانست خرجی روزانه آنها در آن کیف است چهاده ساله بود که جلوی پنجره میخواند نا شناسی آواز او را جواب میداد مادر بزرگش به علت پا درد نظر کرد به کر بلا برود وقمر را به خاله اش
که عیال شاه زاده عبدالعظیم میرزا کاشفی بود سپرد دختر خاله قمر همسر مجدالصنایع شد که هنر مندانی مانند درویش خان ..رکن الدین مختاری .عین الدوله.( ضرب میگرفت) وشاه حسام با او دوستی داشتند این شد که قمر با ردیف های موسقی آشنائی پیدا کرد در حدود سال1298 هجری خورشیدی در یک مجلس زنانه عروسی از قمر خواستند که بخواند او تصنیف ...بیا مرغ حق امشب فغان نمائیم شعر از پژمان بختیاری بود صدای قمر بیداد میکرد در همان مجلس مورد توجه جناب نی داودی آهنگ ساز وترانه سرا قرار گرفت قمر 17 سال بیشتر نداشت تازه از قزوین آمده بود بنا به درخواست جناب نی داودی در کلاس موسقی ایشان که در خیابان فردوسی کوچه بقل فرشگاه بود دوسال دوره د ید
تمام فنون آواز وردیف های موسقی را آموخت بطوری که مرحوم نی داودی اورا استاد آواز خطاب میکرد صدایش میگویند تا به حال هیچ حواننده ائی نتوانسته با او رقابت کند تنها خواننده ائی که شش د نگ کامل صدا را دارا بوده تنها خواننده ائی که در ردیف او بعد ها خواند مرحوم بنان بود ..صدای قمر
دلنشین تر شد اولین کنسرت را در گران هتل لاله زار با مرتضی نی داودی اجرا کرددر سال 1310 خورشیدی می گویند تمام خیا بان اطراف گران هتل بند آمده بود چند روز بعد به همدان رفت وبا عارف قزوینی آشنا شد قمر تصنیف هائی از عارف ..عشقی..ملک الشعرای بهار..پژمان بختیاری
امیر جاهد..ایرج..رضا محجوبی..موسی نی داود در صفحه خواند صدای قمر از ابتدای تاسیس رادیوبه گوش علاقمندان رسید ودر اوایل تاسیس رادیو 1319 خورشیدی همراه با سنتور حبیب سمائی تار مرتضی نی داودیوگاه باویولن ابوالحسن صبا آواز میخواند در حدود سالهای 1325 تا 1332با ارکسر برادران معارفی در رادیو همکاری داشت قمر اولین هنر مندی بود که کنسرت میداد تا پولش به نفع هنر مندانی که وضع مالی خوبی نداشتند مثل شکراله نوازنده قدیمی تار. قمر زنی بود دارای صفات اخلاقی انسانی او در 14 .. 1338 خورشیدی در گذشت بدونه شک بزرگترین خواننده قرن اخیر ایران به شمار میرود قمر شش دنگ صدا را داشت که هیچ خواننده ائ جز مرحوم بنان چنین صدائی نداشت قمر از نظر تنوع وتحریر و وسعت صدا بی نظیر بود استاد جمالدین در باره او سروده است
ستارگان هنر پس دمیده اند هنوز.....شبان تیره عشاق روشن از قمراست جها نشاه صارمی در آد ینه شماره 37 مینویسد عروس و داماد از دو خوانواده تهران بودند وعروسی در باغ بزرگ عشرت آباد برگزار میشد ناله تاربلندشد وجاهای خالی را ضرب زن با دستهای معجزه گرش پر میکرد دختران دم بخت چادر از سر گرفته ومی رقصیدند نوازنده تار سرش پائین بود در عالم سیم های تار کهنه خود نگهان صاحب مجلس گفت ببخشید آهنگ مرغ حق را بزنید نوازندگان نگاهی به صاحب مهمانی انداختندو ساز ها را کوک کردند نگهان دخترکی بقل نوازنده تار نشست نوازنده گفت هروقت گفتم بخوان ناله سیم ها بار دیگر بلند شد نوازنده تار با سر اشاره ائ به دخترک کرد همه حرف میزدند ناگهان دخترک صدایش را رها کرد
بیا مرغ حق امشب فغان نمائیم فغانها زجور زمان نمائیم
صدای دخترک همه صدا هارا در گلو حبس کرد آهنگ به سبک آهنگ های شیدا بود دخترک تمام باغ را فتح کرد وبه مجلس روح تازه ائی داده بود تصنیف به انتها نرسیده بود که نوازنده تار مضراب را از روی سیم بر داشت ونگاه به دهان دخترک کرد اشگ در چشمان نوازنده موج میزد تمام عمرش چنین صدائی ندیده بود غمی در صدای دخترک بود که همه را مات و مبهوت کرده بود که مردی از ته سالون آمد وگفت اسم شما چیست دخترک نفس زنان گفت قمر مرد گفت آواز هم میتوانی بخوانی ؟ بله پنجه مرد میانسال در سیم ها فرو رفت وافشاری را نواخت اما شوریده حال مضراب را از سیم بر داشت وگفت بخوان دخترک چشم به آسمان دوخت وصدا را رها کرد ...جای آنست که خون موج زنددر د ل لعل...زیت تغابن که خزف میشکند با زارش
آنقدر برایش دست زدند که عروس و داماد عصبانی شدند عروسی تمام شد درخشش قمر با استاد تار مرتضی نی داودی از نوازندگان وآهنگ سازان تاریخ موسقی ایران آغاز شد در سال 1299 قمر در سال1284 در تاکستان قزوین چشم به جهان گشود پدرش سید حسن قبل از تولدش در گذشت از دامان مادر هشت ماه بیشتر بهره مند نشد واز هشت ماهگی در دامان مادر بزرگ زنی بود پاک دامن مهر بان وپرهیز کارکه گفتیم در حرمسرای ناصردین شاه روضه خوانی میکرد در خانه ائی بزرگ شد که خواندن آواز جزو ضروریات زندگیش بود یعنی امرار معاش... قمر در موقع خواندن مادر بزرگش سرا پا گوش میشد وهمه را در ذهن خود می سپرد در زمان تنهائی سعی میکرد مثل مادر بزرگش بخواند مادر بزرگ قمر یک روز بقدری از صدای قمر لذت برد که اشگ در چشمانش حلقه زد بعد از این رضه ها را دوصدائی میخواندند واستاد زرین پنجه در همسایگی آنها زندگی میکرد مادر بزرگ قمر به بیماری فلج مبتلا بود وبه کمک چوب دستی راه میرفت صدای زیبائی داشت در روضه خوانی ها کاه به دست قمر این کودک میداد جائی که شور همه را بر میداشت قمر با صدای زیبایش کاه سر خانمها می پاشید زلزله ائی به پا میشد با آن صدای کودکانه شیرینش قمر در هر مجلس چون ستاره ائی میدرخشید وبا صدای لطیف وحزن انگیزخود دل مردم را به لرزه در می آورد هرگز دیده نشد در برابر جمعیت کنترل خود را از دست بدهد با آن سن کم قمر دیگر شانزده ساله شده بود با صدائی دلکش وصورتی زیبا.. قمر صدائی روح پرور داشت او میگفت آشنائی گوش من با موسقی زمانی بودکه منزل درویش خان مهمان بودیم حاجی خان معروف به عین الدوله هم آنجا بود درویش خان تار.. حاجی خان ضرب .. قمر خود میگوید برای اولین بار بود که من هم صدا با ساز خواندم وفهمیدم موسقی چیست استاد نی داودی میگوید به قمر گفتم تو همتا نداری اگر قدر صدای خود را بدانی .. بعد از مدتی قمر نا پدید میشود نی داودی میگوید همه جا را دنبالش گشتم ولی خبری از قمر نبود روزی در حیاط قالیچه انداخته بودم وبرای خودم زمزمه میکردم که در باز شد وقمر وارد شد بند دلم پاره شد هنوز دنبال کلمات میگشتم آنروز گوئی دنیا را بمن داده باشند قرار شد که قمر موسقی یاد بگیرد از همان روز شروع کردیم خیلی زود یاد گرفت به زودی رابطه استاد با شاگردش به همکاری در کار های هنری ورفته رفته مباشر قمر شد در این زمان1306شمسی قمر به دلیل شهرت وموفقیتهای زیاد که استادعلی نقی وزیری به واسطه ابداع آثاری نو در موسقی ایرانی وتکنیک نوازندگی تار بدست آورده بود قمرهنگام گرفتن شناسنامه جدید لقب وزیری را به او دادند که آنموقع مثل لقب شوالیه مهم بود او از استاد خود اجازه گرفت واستاد وزیری گفت بالا ترین افتخار را بمن دادی قمر بعد ار مردن مادر بزرگ مردی خوش نام به نام بهرینی کفالت قمر را به عهده میگیرد قمر در منزل این مرد بزرگ هم زندگی میکند هم هنر را می آموزد چون بهرینی علاقه زیادی به موسقی داشت واهل فضل بود در این زمان قمر با امیر جاهد اشنا میشودکه او از صدای قمر خوشش می آیدوهمان شب میگوید من چند تصنیف دارم میخواهم شما بخوانی اتفاقا در همان زمان کمپانی پلیفون برای تهیه صفه گرمافون به تهران آمده بود که بعد از مذاکرات با امیر جاهد چند صفحه از صدای قمر تهیه کردن با نوازندگان چیره دست آن زمان مردم هنوز قمر را خواننده بر جسته نمی دانستند بعد از در آمدن صفه قمر ورد زبان مردم شد مجلسی نبود که قمر در آن نباشد همه آرزوی دیدن قمر را داشتند 1313 اولین کنسرت او در گران هتل اجرا شد نوازندگان منصوری..نوریانی..شکری..نی داودی..حسین خان..صیا مختاری تشکیل میدادند اولین بار مرغ سحر را خواند نی داودی میگوید این کنسرت قمر را به اوج رساند ترانه هایش را مردم حفظ کرده بودند یک شب دیگر قرار شد کنسرت را در سینما پلاس بر گذار کنند چون جای بیشتری داشت ومردم دیگر بیرون نمی مانددند خیابان مختل شده بود قمر روی سن رفت وهمان ترانه ها را خواند مردم این ترانه ها را زمرمه میکردند قمر برای مردم زندگی میکرد بیشتر در آمد خود را به پرورشگاه ها ومردم بیمار و پیر مرد های نا توان میداد بطوری که اگر یک هفته برنامه نداشت خود پولی نداشت تا امرار معا ش کند قمر کنسرت میدهد آشنائی او با عارف.. عشقی بر ترانه های او می افزاید هر شب بر نامه ولی همان پول خرج مردم بیمار ویتیمان میشد فقط اندازه دو یا سه روز همیشه پول بیشتر نداشت پس اندازی هم نداشت
عارف به علت گفتن شعر های سیاسی تحت مراقبت بود وقتی قمر رفت قزوین عارف را ببیند گفتند عارف کسی را نمی پزیرد عارف مرد بزرگی بود قمر چند روز بعد عارف را دید وچند گلدان نقره ائی به او هدیه کرد قمر از تاسیس رادیو 1319شمسی با آنها همکاری کرد علاوه برآهنگ سازان ونواند گان قبلی با سنتور حبیب سمائی وارکسر منصور معارفی نیز آثاری اجرا کرد ولی در آخر به آواز اکنفا کرد .. قمر به علت سکته دیگر اختیار حنجره خود را نداشت وبرای آبروی خود از کار هنر کناره گیری کرد ورادیو حقوق او را قطع کردند قمر حافظ سنت های اصیل آواز ایران بوداو حدود صد ای زن بطورکلی حدود صدای خود را میخواند درگوشه های مانند عشاق..حجازی وعراقی اوج صدایش به خوبی هویدا میشودوهمان مهارتها را که در اجرای تحریر ها وچهچه های متنوع در اکتاو های پائین داشت در اوج صدایش نیز نمودار بود واین یکی از عوامل صدای مشخص صدای قمر بود در کمتر خواننده ائی یافت میشود در مواقع اوج گرفتن دیوار های فاصله را میشکافت گوش قمر حساس بود هیچ گاه نشد از نت خارج شود وسعت صدایش به طور تقریبا نت دو زیر خط حامل با کلید سل تا حد اگثر نت.. ر .. روی خط چهام قسمت درخشان صدایش را از. ر . زیر حامل با کلید سل تا دو بین خط سوم وچهارم باید دانست تقسیمات صدای زنان در موسقی غربی تا نزد یک به کنستر آلتو بود که در موسقی ایرانی به این صدا چپ کوک مینامند قمر در آخر 200صفحه ونوار باقی گذاشت
نمی شود از انسانیت او یاد نکرد سخاوت مند انسان دوست فروتن اجتمائی ه
هنرمندان آن زمان اخلاق قمر را میدانستند 70 درصد از در آمد خود را صرف بهبود زندگی بینوایان میکرد خرید هفتا د تختخواب برای پرورشگاه از محل اولین عاید صفحه اش.. درآمد کنسرت ها به نفع فقرابزرگ کردن چند کودک بی سر پرست فروش خانه های خود در خیابان
جامی به نفع مردم فقیر هرگز هنر خود را به سیم ضر نفروخت هنر خود را پاس داشت قمردر ساعت 23پنج شنبه 14 مرداد 1338 آخرین شعله های لرزان حیات ستاره درخشان هنر ایران چشم از جهان فرو بست....اوسالها در بستر بیماری بود به جز چند هنر مند وخوانواده های فقیر ویتیمان کسی جنازه قمر را همراهی نکرد فقط بی نوایان بودند که زاری میکردند خدایا پس ما چه کنیم ؟ نمی دانم چرا ولی جنازه قمر بی سرصدا بخاک سپرده شد وهنری دیگر به زیر خاک رفت در آرامگاه ظهیرالدوله بعد از آن مردم تازه فهمیدند قمر رفت هروز درخواست صفه اورا میکردند بیاتا قدر یک دیگر بدانیم....اجل سنگ است و آدم مثل شیشه
نوشته وتهیه تنظیم منوچهری (بیدل)
منابع :
ویکی پیدیا
وبلاگ


3