داستان روز عشقِ بین مامان گل و فرشته ها و لطیف .داستان روز عشق بین مامان گل و فرشته ها و لطیف . __ لطیفی به رنگ عشق دغدغه های هر روزه ی آدمیان ، نگذاشت ، یک پیام به قول امروزیان ز سر عشق( والنتاین) به عزیزترین کسانم بدهم ۰ دلم می جوشد خور ش می کند . دستم بر قلم هست ولی جوهر قلمم چنان نورانی و سپید و نامریی ست که به جز خودم کس نمی بیند ؟!_____ هر چه می فشارم ، قلم نور می نویسد ، مثل دستی شده که نمک غنی شده دارد و شیرینی اش به حد اعلای عسل با پژواک یا الله. یا الله رسیده . ___ در عجبم. این مهربانان دامان آلوده به پاک ترین شکرها را۰۰۰۰۰ ___ فقط. عزیز دلم ، مادرم از بهشت پیام داد که پاک بمان !! تا خدا عشقت کند شکار عشق بازی و مستی خودش کند . راستی یادم رفت !! مادرم را معرفی کنم . زنی بود نه بالِ فرشته ها را نداشت . ولی خوب یادمه ، وقتی لطیف فرشته ها را تنبیه می کرد و به زمین می فرستد ! مستقیم درمانده ، به سراغ مادرم برای شفاعت نزد خداوند می آمدند . و مادرم اولین کاری که می کرد ؟ به بال های آنها که از شیطنت آدم ها زخمی شده بودند ؟ دوای گلی می زند . و می گفت : مثل آدم ها نشوید ، خدا را نرنجانید . _ و بعد زود می رفت بساط نان شیرینی عید را با طعم دار چین و هل و گلاب و خلال بادام و پسته آماده کند ۰ و کارتن کارتن نان شیرینی مخصوص مامان گلم می پخت. و برای سربازان حتی پاسگاه محله می فرستاد . مامان گل. عاشق بود و مردم دار . امسال در لیست ِارسالی هایش نام فرشته ها و او هم بود . و رضایت مامان گل صد چندان. ___ و بوی خوش گلاب و دارچین ، فضای خانه و محله را سرشار از عطر محبت او کرده بود ۰ ______ و هیچ همسایه و بنی بشر بی بهره نبود از این سفره ی با خیر و برکت مامان گل که دوباره هوای لطیف کرده بود . و پاکبان محله هدیه اش خاص از طرف لطیف بود ۰ ___ این بود __زیباترین روز خانه ی ما یعنی روز عشق ِ مابین مامان گل و فرشته ها و خدا . فرشته ها را. که راهی کردیم. به تعداد روزهایشان نمی دانم صد و هزار و صد هزار ووو. کارتن نان شیرینی و محبت بود . که به رسم مهر و دوستی به آنها هدیه دادیم . ارمغان مامان گل پخش نان خیر و برکت بود . نه شیرین های تلخ و اجسام پشم ِ شیشه ای . به هر صورت و دلیلی عشق است و یاد کردنی حتی به قول مامان بزرگ : به پوست پیازی . روز و نورعشق من و تو ما مبارک باد. نوشته ی - روح انگیز ( فرح ) امیدی - جمعه - 25 بهمن ماه 1398
|