شعرناب

اندر احوالات مردم کشور من

اندر احوالات مردم کشور من
در کشور من
به آدم راستگو میگن اسگول
به انسان اهل مطالعه میگن خرخون
به کارمند وظیفه شناس میگن پاچه خوار
به افراد ساده دل میگن بدبخت
اما
به آدم دروغگو و کلاهبرادر میگن زرنگ
در کشور من
مردم از پیر و جوون برای دین صحنه ی اعدام صف میکشن ولی ارزشی برای کتاب خوندن قائل نیستن
در کشور من مردم به شدت عصبی و پرخاشگر هستن چون نفرین ، نفرت و دشمنی رو به صلح و دوستی و مهرباتی ترجیح دادن
اینجا مردم از مسخره کردن و سوءاستفاده خسته نمیشن وَ اگه انسان با محبت یا ساده ای رو گیر بیارن ، تا میتونن با رفتارهای زننده اونو میرنجونن
اینجا مردم اطلاعات اندکی دارن اما در مورد هرچیزی نظر کارشناسی میدن
اینجا راه برای اعتماد کردن سخت شده چون دزدی ، خیانت ، کلاهبرادری ، بی حیایی و خیلی از رذایل اخلاقی داره غوغا میکنه
اینجا حتا دیگه نمیتونی ، حرف راست رو از زبون بچه بشنوی
در این کشور اگه بتونی کسی رو پیدا کنی که کارشو درست و منصفانه انجام بده یعنی جواهری داری که کمتر کسی تونسته اونو به دست بیاره
اما با این حال
مردم این کشور به شدت اعتقاد دارن که داره بهشون ظلم میشه وَ فکر نمیکنن دلیل بسیاری از گرفتاری ها و مشکلاتی که دارن جهالت و رفتارهای خودشونه
مردم این کشور نمیدونن تا خودشونو تغییر ندن وَ اصلاح نکنن چیزی به نفعشون عوض نمیشه
بسیاری از مردم این کشور
نه به دین پایند هستند
وَ نه اخلاق خوبی دارند
____________________
من فردا 33 سالم میشه و تنها آرزوم اینکه زودتر از این سرزمین مهاجرت کنم و به جایی برم که مردمش فرهنگ بهتری دارن ، چون احساس میکنم ، اینجا دیگه جای موندن نیست
____________________
ابوالقاسم کریمی


1