دلنوشته - شاعر شوریده خالسلام با وفاترین! خبرت هست که همه دارایی این شاعر شوریده حال، شعرهایی است که خوشه خوشه از گندمزار وجود تو چیده میشود؟! با تو هر روز معجزه ای تازه رخ میدهد و من درخت پیری هستم که از یُمن خورشید نگاهت در پاییز جوانه زدهام چون بهاران.اما این روزها با احساسی پُر از تاول کوچههای دلتنگی را طی میکنم تا به تو برسم. چندی است تقدیر ناجوانمرد، دورم ساخته از کعبهٔ وجودت. در آرزویم که روزی به حجِ تنات نائل آیم. تا رسیدن به مکهٔ آغوشت همهٔ راهها و مسیرها را میپیمایم؛ مهم نیست چند صباح به طول میکشد؛ همینکه به تو خواهم رسید، برایم کفایت میکند. خیالت، کلاغی شده، سمج! لحظههای فراق را نوک میزند. قوّتِ قلبِ من! باید بدانی که جانِ دقایقم به حضور سبز تو بسته است. دیدارت را آرزو است؛ بیتو ثانیههایم پُر از سکوت بیبرکت و دلشوره است. صدای دلتنگیهایم را میشنوی؟! دعا کن این جدایی زودتر پایان بیابد. آمین! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
|