هنرهنر ، ارمغان روح زیبای خدادادی انسانست این خیلی خوب است که هرچیزی را ، از دید هنرمندانه به آن بنگریم هنر آن دیدِ قشنگ و زیبایی است که به دنیا داریم و آن توانایی شادابی است که به دلیل مطابقتش با فطرت ، آرامشی عظیم را برای ما به ارمغان میآورد آرامشی ابدی، که هروقت که به ذره ذره کاری که هنرمندانه انجامش داده باشیم بیندیشیم، شعفی روحانی را در وجودمان حس میکنیم و از لذتی شگرف و عمیق ، اشباعمان میکند با این وصف ، آنچه را که زمانی مَستمان کند و زمانی درپشیمانی غوطه ورمان سازد ، مسلماً هنر نیست و هنرمندانه نیز، نیست. اگر واقعاً هنرمند باشیم ،هنردر جایجای اعمال و رفتارمان ، درچگونه نگرشمان به دنیا و مخلوقاتش، در آخرتی که به آن معتقدیم، در نگاهمان به اطراف و درون خودمان، در شنیدن آنچه انتخاب میکنیم تا بشنویم، و در بوییدن آنچه دوست میداریم تا ببوییمش، در لمس آنچه برایمان لذتبخش است، و در گفتن آنچه با اندیشه می گوییم، خود نمایی میکند. داشتم فکر میکردم چه زیباست که هنرمندانه صحبتها را بشنویم و هنرمندانه عمل کنیم و درصورتی که سوالی نیاز به پاسخ داشته باشد هنرمندانه پاسخش گوئیم. سوره حجر را گوش میدادم آنجا که خداوند آدم را میآفریند ، فرمود : آنوقت که از روحم دراو دمیدم ، به او سجدهکنید همه اطاعت نمودند و چه هنرمندانه شنیدند که باید این سجده ، پس ازدمیدن روح خدایی باشد وگرنه یک مجسمه که ارزش اینهمه تکریم را ندارد تنها خداست که لایق تکریم است و درتمامیِ عالم، والاترین چیز روح خداست پس همه سجده کردند جز ابلیس که هنرمند نبود ، او نفهمید که باید به روح خدا سجده کند نه به آنچه تا لحظاتی پیش مجسمه ای بیش نبود. یک هنرمند، هیچگاه خودخواه و متکبر نیست که اگر اینگونه باشد دیگر هنرمند نیست. لازمه هنرمندی، اطاعت از روح خدایی پاک است که خدا در درونش به ارمغان نهاده و مسلماً هر آنچه فطرتش را بیالاید مطمئناً هنر نیست . هنر، عشق و امید است و بیان کننده بخش اعظم فلسفه ، بویژه زیبایی و زیبایی شناسی . هنر باید راهِ زندگی کردن را بر مدار فطرت و اصالت ، نشانمان دهد و به ما آنرا بیاموزد. باید مردم را به اندیشیدن وادارد نه تنها احساساتشان را برانگیزد بلکه باید منطق ، تخلیل و اراده آنها را به حرکت درآورد و به اعماق روح انسانها نفوذ کند. درمورد هنر، شعرزیبایی توسط همسرعزیزم مرحومه مریم حاجی آقا سروده شده که تقدیم به هنردوستان می گردد: هنر این گوهر پاک خدایی درون آدمی کرد خودنمایی ولی هرکس نباشد عاشق آن که عاشق باهنر دارد صفایی اگرعشق هنر باشد درونت سخن گوید ، این حس خدایی که هستم مونس و غمخوارت ای دوست مبادا بشنوم از بی وفایی بهمن بیدقی
|