شعرناب

آشنایی با ارکان و اوزان عروضی

با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
و با عرض ارادت و کسب اجازه از محضر سروران و اساتید گرامی
گاهی هنگام خواندن یک شعر، در قسمتهایی از آن، ریتم و آهنگ شعر را از دست میدهیم. و برای آنکه این نقیصه را رفع کنیم به ناچار گاهی مکث میکنیم، گاهی یک حرف یا یک هجا را زیادی کش می دهیم و یا گاهی مجبور می شویم یک یا دو هجا را به سرعت بخوانیم تا هر چند غیر منطقی و غیر اصولی، اما ریتم شعر را حفظ کنیم. و یا گاهی در بین نظرات و انتقاداتی که راجع به یک سروده می بینیم با جملاتی نظیر: فلان بیت وزن ندارد. یا وزن فلان مصراع شکسته شده، و .... روبرو می شویم. مفهوم این مقدمه ی کوتاه این است که شاعر بنا به دلایلی، اصول و قواعد (وزن عروضی) در سرودن را رعایت نکرده است.
این کمترین در نظر دارد تا در این زمینه با ارائه ی مطالبی کوتاه، مراتب آشنایی عزیزانِ مایل را با وزن عروضی شعر فراهم کند. اما اینکه شروع عرایض بنده از کجا و چگونه باشد، خود مطلبی است حائز اهمیت. بنابراین حقیر ترجیح میدهد بجای آنکه در شروع عرایض، ذهن مخاطب عزیز را درگیر موضوعات پیچیده ای از قبیل: افاعیل اصلی. افاعیل فرعی. ریشه ی افاعیل. زیر و زبر افاعیل. تعداد افاعیل و ...کند، کار را با یک مثال ساده و با خوانش صحیح شعر دنبال کند تا در فرصت مناسب و جای لازم به این موضوعات بپردازد.
مهمترین مسئله که ما در ابتدا به آن می پردازیم خواندن شعر است. چه هنگام سرودن و چه هنگام خواندن، اگر شعر را درست نخوانیم قطعا هنگام تشخیص وزن با مشکل روبرو می شویم.
شعر زیر را با هم میخوانیم.
دو عید است ما را ز روی دو معنی
هم از روی دین و هم از روی دنیا
امیدوارم که همه درست خوانده ایم. با هم دوباره میخوانیم.
دُ عیدَست ما را ز رویِ دُ معنی
هَمَز رویِ دینُ هَمَز رویِ دنیا
دیدیم که چقدر خواندنِ درست با نوشتن تفاوت داشت. در خواندن آنچه را که تلفظ میکنیم برای ما اهمیت دارد.
پس از اینکه شعر را درست خواندیم دیدیم که بعضی حروف حذف شدند. ما به این حروف برای هجابندی نیازی نداریم.
در پست قبلی با هجاها و علائم آنها آشنا شدیم.
یادآوری:
-علامت هجای کوتاه "ل" یک حرف با یک صدا.
مثل: (بَ.) (به=بِ.) (که=کِ)
-علامت هجای بلند "_" اغلب دو حرفی
مثل: (با) (در) (از) (زد)
-علامت هجای کشیده "_ل"
مثل: (رفت) (کیست) (ماند) (خاک) و (آب) و (دست که در بیت منظور داریم)
(در مورد هجاها مخصوصا کشیده ها بیشتر شرح میدهیم)
حال که با هجاها و علائم آشنا هستیم بیت بالا را همانگونه که خواندیم با هم هجا بندی و علامت گذاری می کنیم. علائم فقط جنبه ی نمادین دارند.
بیت:
دُ عیدَست ما را ز رویِ دُ معنی
هَمَز رویِ دینُ هَمَز رویِ دنیا
هجا= دُ .عی ."دَست". ما. را .ز. رو. یِ. دُ .مع .نی
علائم= ل. _ . _ل . _ . _ . ل. _ . _. ل. _. _
هجا= هَ . مَز. "رو.ی" دی. نُ. هَ. مَز. رو. ی. دُن. یا
علائم= ل . _ . _. ل. _ . _ . ل. _ . _. ل. _ . _
توضیح:
در مصراع اول هجای کشیده ی "دست" با دو هجای بلند و کوتاه "رو.یِ" در مصراع دوم برابرند.
اختیارات:
-در مصراع اول هجای "یِ" بلند خوانده می شود.
- در مصراع دوم باز هجای "نُ" بلند خوانده می شود.
گاهی شاعر مختار است بنا بر وزن و آهنگ شعر یک هجای کوتاه را بلند و یا یک هجای بلند را کوتاه بخواند.
بعد از اتمام هجابندی اگر به علائم دقت کنیم می بینیم که خط علائم به طور منظمی از تکرار یک هجای کوتاه و دو هجای بلند شکل گرفته است.
یعنی تکرار "ل _ _"
این اتفاق کار ما را برای تقطیع ارکان آسان میکند. یعنی اینکه بهترین حالت برای موزون بودن و آهنگین بودن وزن شعر ما این است که ما علائم را بطور منظمی که شکل گرفته اند سوا کنیم. اینطوری👇
ل _ _/ ل _ _/ ل _ _/ ل _ _
به هر کدام از این قسمت ها یک رکن میگوییم.
خب ما ساختار اصلی وزن شعرمان را پیدا کردیم و می توانیم به همین ترتیب شعرمان را ادامه بدهیم. یعنی آنچه که به ما بعنوان یک جمله ی آهنگین الهام می شود را یادداشت می کنیم، هجا بندی می کنیم و علائم را با علائم الگو مطابقت میدهیم. اگر ایراد داشت با جابجایی واژه ها و یا تعویض آنها این نقیصه را برطرف میکنیم تا جایی که مطابق با الگو قرار بگیرد. تا اینجای کار، اگر برای ادامه از این اصل و قاعده پیروی کنیم میتوانیم یک شعر بدون ایراد وزنی بنویسیم. اما بعنوان یک شاعر لازم است که با مفهوم این علائم هم آشنا بشویم.
گفتیم وزن شعر ما از تکرار علائم "ل _ _" شکل گرفته است.
ما تعدادی افاعیل داریم که وزن اشعار ما بر پایه ی تکرار و تناوب و یا حتی بی نظمی این افاعیل شکل میگیرد که در آینده راجع به آنها می نویسیم. خوشبختانه وزن شعر ما منظم است. از بین افاعیل، "فَعولُن" را انتخاب می کنیم.
چرا "فَعولُن"؟!
برای اینکه اگر خود "فَعولُن" را هجا کنیم:
(فَ. عو. لُن) می بینیم که از یک هجای کوتاه و دو هجای بلند تشکیل شده. (ل. _. _) .
درست مطابق با ارکان وزن شعر ما. پس بهترین گزینه ی تکراری و موزون از بین جمیع افاعیل برای انتخاب وزن شعرمان، فعولن است. یعنی وزن شعر ما از تکرار "فَعولن" تشکیل شده است.
"فعولن فعولن فعولن فعولن"
ل _ _/ ل _ _/ ل _ _/ ل _ _"
توضیحات زیر برای آشنایی بیشتر.
مثال ما در بحر " متقارب مثمن سالم" سروده شده است.
متقارب= همرِس. همگرا
مثمن= مشتق از ثمن. هشتایی. هر مصراع چهار رکن و یک بین هشت رکن دارد.
سالم= تکرار فعولن بدون تغییر
اگر یک هجای بلند از رکن آخر کم باشد، فعولن در رکن آخر ناقص می شود.
"فعولن فعولن فعولن فعل"
میشود بحر "متقارب مثمن محذوف"
اگر سرودن یک شعر از نقطه ی شروع تا مشخص شدن وزن نهایی آن را بعنوان یک پروسه، سیکل یا روند در نظر بگیریم، عکس آنرا هم میتوانیم بکار بگیریم. یعنی ابتدا وزن دلخواه مان را انتخاب کنیم، سپس بر اساس آن شعر بگوییم.
مثلا " مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن"
که از تکرار " ل _ _ _" تشکیل شده را بعنوان وزن شعرمان انتخاب کنیم.
غزل حافظ بر این وزن است:
الا یا ایها ساقی ادر کاسا وناولها
🌹🍃🌹
شما دوست و مخاطب عزیز مصراع زیر را هجابندی کنید:
"شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد"
همه ی شما عزیزان را به ایزد منان می سپارم.


1