زنبوره یا کفشدوز و یا کفشدوزک زنبوره یا کفشدوز و یا کفشدوزک در گویش گیلکی بویژه در لنگرود، به کفشدوزک، کفشدوز می گویند اما مردمان سیاهکل به این حشره ی زیبا و مفید و بی آزار، زنبوره می گویند زنبوره می تواند هم زنبور کوچک و بی آزار معنی دهد و هم به معنای زن بردن و زن گرفتن اما باور مردمان سیاهکل، از این حشره بی آزار و مفید و زیبا، معنای زن بردن است و باور دارند که این حشره ی زیبا اگر بعد از گرفتن و رها کردن، به سوی هر خانه ای پرواز کند و یا بر بامش یا جایی از خانه بنشیند، آن فرد گیرنده و رها کننده ی این حشره، از آن خانه زن می گیرد تا اینجا باید گفت و نوشت که این بازی ِ آن روزگاران، ریشه در مردسالاری دارد زیرا در اینجا، نامی از زن و انتخاب زن نیست که این حشره را بگیرد و بعد رها کند و سپس متوجه شود که از کدام خانه مرد می گیرد یا مرد می برد آری این بازی چنین شروع می شود که: پسر بچه ای این حشره را می گیرد و بر روی پشت دست یا کف دستش قرار می دهد ابتدا این حشره برای دفاع از خود، خودش را جمع می کند. بعد که متوجه می شود، خطری او را تهدید نمی کند، کمی راه می رود و بعد به سمتی پرواز می کند حال اگر این حشره به سوی خانه ای خیز بر می داشت و بر بام یا درخت آن خانه می نشست، مردمان ساده دل سیاهکل را، باور بر این بود که آن فرد از آن خانه زن می گیرد بگذریم که اگر آن خانه اصلن دختری داشته باشد که بخواهد زن این فرد شود در این بازی، از زمانی که این حشره را روی کف یا پشت دست می گذارند تا موقع پریدن به سمتی، این شعر را می خوانند زنبوره، زنبوره، کوُ نیشتی؟ یعنی کفشدوز، کفشدوز کجا نشسته ای؟ می پیلِه انگشته سر نیشتی یعنی روی انگشت بزرگ من نشسته ای؟ دانه فودَم، پر وئوشتی یعنی دانه ریختم، تو پر زدی و پرکشیدی علی خُنه، سر وئوشتی یعنی به سمت خانه علی پر کشیدی علی دَتره، نام چی بو؟ یعنی نام دختر علی چه بوده است؟ شازده مازده؟ یعنی شاهزاده ماه زاده؟ این بازی ساده و بی ریا در اینجا تمام می شد یادش شاد و یاد باد احمد پناهنده ( الف. لبخند لنگرودی)
|