شعرناب

کمبود فرصتی برایِ رشد

عجز ، ضعف ، نقص ، ناتوانی و کمبود وضعیّت هایی هستند که در صورتِ درک ، پذیرش و مواجهه یِ آگاهانه و منطقیِ با آنان می توانند باعثِ پیشرفت در عرصه هایِ مختلف و دلیلِ فرگشت (دگرگونش- تکامل.) و نیل به جایگاه و مقامِ درخور و نیز نعمت و نشانه ای جهتِ یافتنِ بهترین ، زیباترین و ایمن ترین شکلِ زیستن برایِ بشر گردند.
پیشرفت هایِ همه جانبه یِ رفاهی ، اخلاقی ، معاشرتی ، علمی ، هنری و نیز در زمینه یِ تکنولوژی و صنعت همواره زمانی در جوامعِ بشری رقم خورده است که آدمی چالش و کمبودی را در زندگی احساس نموده و یا نقصی را در چیز یا امری تشخیص داده و آن را پذیرفته و در راستایِ بهبود یا رفعِ آن تلاش و کوشش نموده و با آزمون و خطا راهکارهایِ عملی و راهبردی را در آن راستا کشف ، ساخته و به جامعه یِ انسانی ارایه نموده اند.
همه یِ انسان ها بدونِ هیچ تبعیضی چه در ظاهر و چه از لحاظِ روحی و روانی و اخلاقی و ... از معلولیّت هایی رنج می برند و همین نواقص و ضعف ها سببِ مشکلاتِ عدیده در ارکانِ مختلفِ زندگی و نیز بسانِ سد و عاملی بازدارنده مسیرِ پیشرفت و تعالی آنان را بسته و مسدود ساخته اند و یا آسیب هایِ جبران ناپذیر به روابط ، موقعیّت و قابلیّت هایِ آنان وارد و فرصت هایِ رشد و ترقّی و درخشش شان را تباه می سازند.
به نظرِ بنده این یک اشتباهِ بزرگ است که تصوّر شود فقط فقدان یا نارسایی و ناکارآمدی و اخلالِ برخی اندام ها و نیز هر کاستیِ ظاهریِ دیگر نقص محسوب می گردد.
نقص ، عیب ، کمبود یا کاستی عبارت است از هر آنچیزی (ظاهری ، باطنی- اخلاقیّات و خصوصیّاتِ شخصیّتی.) است که بدونِ آن چیزی یا کسی نتواند مطلوب و ایده آل و مقبول باشد و وجودش دارایِ خلل و مشکل گردد.
بد اخلاقی ها ، عاداتِ غلط ، باورهایِ نادرست ، خصوصیّاتِ آسیب زننده و هر آنچه زیانبار و سببِ مشکل باشد و یک شخص را دچارِ توقّف ، بهران ، گرفتاری و متحمّلِ زیان و خسارت نماید می تواند ضعف محسوب گردد و به نوعی نقص و بالاتر از آن عجز قلمداد شود زیرا زندگی به همراهِ آنها و در صورتِ درمان نشدن همراه با اخلال و رنج ها و دردهایِ فراوان خواهد بود.
در واقع انسان به میزان موفّقیّتی که در مهار ، کنترل و رفعِ این ضعف ها و کمبودهایِ اخلاقی و شخصیّتی دارد می تواند درجه ، مقام ، شأن و جایگاهش را مشخّص ساخته و در فضایی مساعد و مناسب قلّه هایِ کامیابی را در عرصه هایِ مختلف یکی پس از دیگری و تا سطوحِ بالا طی و فتح نماید.
انسان می تواند با نگاهی منصفانه و واقع گرایانه به خود و پویشی موشکافانه در تار و پودِ هستیش ، بدونِ سطحی نگری ، سحل انگاری و توجیهات و آنچه باعثِ غفلت و چشم پوشی از حقیقت و آدمی را به فرار از صحنه تحریک و تشویق می کند نواقص و عجز و ضعف هایِ وجودش را تشخیص داده و بی باکانه آنها را بپذیرد و متّکی بر صداقتی که با خود به خرج می دهد در راستایِ بهبودی و رفعِ موانعِ پیشرفت و ترقّی و کامجویی گام بردارد.
بسیار مهم و ضروری است که انسان این قابلیّت را پیدا کند از نگاهِ یک بیننده یِ دقیق و موشکاف و با دیدی عینیّت گرایانه و بدونِ مصلحت اندیشی و پیش داوری به خود جویی ، خودیابی و خود شناسی پرداخته و وجودش را موردِ تحلیل و بررسی و مطالعه قرار دهد.
پس به نظر بنده این سئوال از خود می تواند کلیدِ حلِّ بسیاری از مشکلات و معضلات و نیز رفعِ نابسامانی ها در زندگیِ شخصی و اجتماعی باشد : من در چه حوضه ای و تا چه اندازه عاجزم ؟
این پرسش می تواند نقطه یِ شروعی باشد برایِ پیگیریِ زندگی در ارکانِ مختلف و بررسی و مطالعه کنش ها و واکنش هایِ درونی و بیرونی و تغییر و تحوّلاتِ ذهنی و دقّت بر تصوّرات و تفکرات و تحلیل و مرورِ باورها و به زبانِ ساده تر تحقیق و کشفِ هستی و شناختِ حیطه یِ وجودِ پیچیده و شگفت انگیزِ وجود با تمایل و صرفِ تلاش و کوششِ شخصی.
بدیهی است که چنین تصمیمی احتیاج به شهامت ، بی باکی و شکیبایی و حوصله و تحمّل و مهم تر از همه انصاف و نیاز به تجهیزاتِ کافی و آمادگیِ لازم دارد و نکوست انسان پیش از آغازِ چنین روندی تکلیفش را با خود روشن و مشخّص سازد و خود را برایِ رو به رو شدن با واقعیّت هایی گاهی دردناک و تکان دهنده آماده گرداند.
پایان


1