شعرناب

گپی درباره یِ زیبایی ، هنر و هنرمند

هارمونیک بودنِ همه جانبه یِ یک اثر(جاندار یا بی جان.) در دستگاهِ آفرینش از هر لحاظ (ظاهری و باطنی )زیبایی به معنایِ واقعی و البتّه در سطحِ نهایی نام دارد.
در تعبیری دیگر قرار گرفتنِ مجموعه ای از ارزش هایِ ناب و گیرا و شاخص هایِ برتر در کنار هم معرّفِ اثری زیبا بوده و می تواند شایسته و برآزنده و نمونه قلمداد گردد.
این هارمونی در یک رشته و نیز تنها در موردی خاص از یک اثر هم می تواند معرّفِ زیبایی باشد ، چون زیبایی مثلِ هر چیزِ دیگر در جهانِ هستی مطلق نمی باشد و همچنین سطوحِ مختلفی دارد.
بی تردید وجودِ هر چه بیشتر هارمونی در یک اثر که در برگیرنده یِ زیبایی هایِ مختلفِ شناخته شده در جهانِ هستی باشد می تواند کاملتر ، ارزشمندتر ، قابلِ توجّه تر و پر حاصل تر برشمرده شود.
پذیرفتنی نیست و نیز بعید است یک اثر از لحاظِ هارمونی کامل و در بر گیرنده یِ تامِ همه یِ زیبایی ها کنارِ یکدیگر بوده و از هر لحاظ(از لحاظِ شکل و ترکیب و ظاهرِ قابلِ درک با حواس پنجگانه یا معنا و ضمیر و باطن و آنچه با قوّه یِ احساس و خردمندی قابلِ دریافت و برداشت است.) بتواند شاخص قلمداد گردد امّا می شود دارایِ درصدِ بیشتری از آنچه عیارِ ارزش را بالا می برد و آن را در حدِّ برتر معرِفی می کند باشد.
همین دلیل باعث شده زیبایی ها در دسته هایِ خاص و مختلف به صورتِ جدا معرّفی شده و هر یک پدید آورنده یِ هنری در زمین گردند که قابلیّت ترکیب و کنارِ هم قرار داده شدن برایِ خلقِ آثارِ چشم ، دل و روح نواز را داشته باشند.
به عنوان مثل زیباییِ صورت و تصویر ،(آنچه به چشم می آید و شاملِ زیباییِ رنگ ها ، شکل ها ، ترکیب ها و ...هم می شود.) نقاشی و عکاسی و فیلم و مجسمه سازی ، زیباییِ صدا ، موسیقی و آواز ، زیباییِ معنا ، انواعِ نثر و حکایت و شعر(کلاسیک و یا جدید.) را شکل داده و پدید آورده و انسان هایِ بی شماری را از این طریق به خلقِ آثارِ بدیع و جاودانه معطوف داشته اند.
با شنیدنِ واژه یِ هنر آنچه در ذهن تداعی می گردد تعدادِ مشخّص از قالب هایِ شناخته شده و کلاسیک است که از تعدادِ انگشت های دست هم کمتر و هر روز از طریقِ رسانه هایِ دیداری و شنیداری بیش از پیش و دقیقتر معرّفی و به آن پرداخته شده و در معرضِ دیدِ انسان ها قرار می گیرد.
از نگاهِ بنده هر فرایندی در زمین می تواند تداعی کننده یِ زیبایی(حتّی آنچه از لحاظِ ظاهر بد و به زعمِ انسان زشت قلمداد می گردد زیرا همین زشتی ها معنی بخش زیبایی ها بوده و بدی ها ارزش و بهایِ خوبی ها را مسجّل نموده و هر یک پیامی رهگشا را جهتِ رسیدنِ انسان به تجاربِ بهتر و بی نقص تر سمتِ همزیستیِ مسالمت آمیز تداعی می کنند.) و معرّفِ هنر و منجر به خلقِ آثارِ ارزشمند و هر انسان می تواند یک هنرمندِ واقعی دستِ کم در یک رشته باشد.
هنر به شاخص شدنِ یک زیبایی و یا آنچه به زیبایی منجر گردد و وجودِ هارمونی در یک اثر اطلاق می گردد آنچنان که خردمندانه دارایِ جاذبه گشته و هر چه بیشتر به چشم آمده و انسان را به تفکر و اندیشه واداشته و به دریافتِ پیام و درسِ درستی جهتِ بهزیستی و سلامتیِ روحی ، روانی ، جسمی و اخلاقی گردد.
هنرمند کسی است که قابلیّت و مهمتر تمایلِ پدید آوردنِ هارمونی و خلقِ اثر را دارد و فرایندِ لازم را مطابق با سلیقه و استعدادهایِ ذاتیش برایِ به نمایش درآوردن و برجسته ساختن و تجلّی و تبلورِ هر بیشترِ یک زیبایی انجام می دهد.
هنر بیانگر و تجلّی بخشِ زیبایی و بستر و زمینه ای است تا انسان در آن کانون رشد و نمو نموده و به خلّاقیت و ابتکارِ عمل پرداخته و با پدید آوردنِ جلوه هایِ ویژه به خود ارزش و اعتبار و افتخار ارزانی داشته و نگاهِ همنوعان را نیز سمتِ هدف و منظوری شایسته و پیامی رهگشا و آنچه به انگیزه و امید انجامد و نشانه و اشاره ای گردد تا خط و مشی و راه کارِ مفید و سازنده ای جهتِ رفاه و نیک بودِ جامعه یِ بشری در همه یِ زمینه ها تداعی شود سوق داده و معطوف سازد.
از آنجا که انسان مطابق با کشش هایِ ذاتیش زیبایی طلب بوده و سمتِ آن گرایش دارد و سویش جذب می شود می تواند زبانِ مشترک و وسیله یِ کارآمدی جهتِ انتقالِ پیام هایِ سعادت بخش و آنچه به عشق و همزیستی مسالمت آمیز و یکپارچگیِ نسل بشری کمک می کند به جامعه یِ انسانی بدونِ هیچ حد و مرزی باشد.
هنر به معنای ِواقعی تجلّیِ استعدادِ ذاتیِ بشری برایِ خلقِ زیبایی است و این آفرینشِ زیبایی به هر صورت و در هر رشته ای می تواند باشد و به چیزی اطلاق می گردد که بتواند نظر و توجّه یِ انسان را به خود جلب و معطوف و متمایل و ثمر و فایده و مفهمومی سازنده را به دنیایِ پیرامون عرضه دارد و این امر به رشته هایِ خاصِ هنری که امروزه در دنیا موجود می باشد محدود نمی گردد بلکه از نظرِ بنده هر چیزی که بتواند انگیزه و امید و هدف بیافریند و به معنا شدنِ زندگی و چگونه زیستن در دنیا به زیباترین شکل کمک کند هنر نام دارد حتّی اگر به اندازه یِ زیبا سخن گفتن و به درست رفتار کردن (گفتار و کردارِ زیبا به شرطِ هدفمند و آگاهانه و متعهّدانه بودن.) محدود شده باشد.
وجودِ کارهایِ هنری در زندگیِ انسان با هدف و منظوری سازنده مطابق با استعدادها و قابلیّت هایِ شخصی و خلقِ آثار و محصولاتِ مختلفِ تخصّصی می تواند تأثیراتِ قابلِ توجّهی را در زمینه یِ رشدِ اعتماد به نفس و پدید آمدنِ احساساتِ خوشایند داشته باشد که همین امر سببِ موفقیّت ، کامیابی و پیشرفتِ کارها در ارکانِ مختلفِ زندگی می گردد.
کارهایِ هنری آنگونه که رایج است و معمول و معروف فقط خلاصه در هفت رشته یِ معروف نمی شود و تنها منحصر به خلقِ آثاری همچون نقاشی و خطاطی و نیز در زمینه یِ شعر و داستان نویسی و فیلم سازی و بازیگری و خوانندگی و نوازندگی و طراحی و مجسمه سازی نمی باشد و می تواند در زمینه هایِ مختلف مثلِ هنرِ سخنوری ، هنرِ تجزیه و تحلیل ، هنرِ طراحی و تولیدِ سازه هایِ صنعتی ، هنرِ ساختمان ، پل و جاده سازی ، هنرِ مدیریّت و نیز هنرِ ایجادِ دوستی و صمیمیّت مابینِ انسان ها و انتقالِ امید و انگیزه به آنان بسط پیدا کند.
پایان


3