شعرناب

نقد شعر

نقد نو
اثری
از سرکار خانم دکتر نسترن خزایی(مدرس دانشگاه ها)
کمی به تنهایی لعنت
برای شعر حرف نزن ! با شعر حرف بزن
مرا ببر..
به سر زمین نان و حلوا...
در کوچه پس کوچه های سامرا
به معصومیت خرافه ها
در خرابه های خاکستری زمان
--
کمی شعر ٬ کمی گریز
به پیشاجنینی ام
به پرتره ی هوس بر دیواره ی رحم
به بکارت ویران شده ی شهر
به ماه جویده شده
با دندان نا مرئی شب
به وجد کرخت شده ی نیلوفر آبی
در بر که ی گندیده...
--
به وهم نخستین بوسه
بر شرمگاه زمین
زیر نگاه خدای میانسال
تبر را زمین بگذار
این بت شکستنی نیست
ذره ذره آب می شود
----------------
صُبی
« بُت ِ شاید مومی »
نگاهی به شعر " وهم شعر "
اثر : صحبت پارکی
برای بررسی این شعر ، سطری از آن ، که به نوعی کلید واژه ی محوری اثر هم هست را انتخاب می کنم .
" کمی شعر ، کمی گریز به پیشاجنینی ام "
این اثر ، مطابق با این سطر ِ استناد شده ، اثری است که کمی شعر می گوید ( نه این که کمی شعر است ) و کمی گریز می زند به هر جای ممکن که ذهن شاعر را به آن جا ببرد از جمله به دوران پیشاجنینی .
اما منطق این گریز چیست ؟
در آثار کلاسیک (به شکل خاص ، اشعار کلاسیک) ، هنرمند (شاعر) ، به دلیل نوع اعتقاد و احساس تعهد و التزام اجتماعی و همچنین پیروی از قواعد و اصول هنر مورد نظر ، ضمن پای بندی و رعایت مبانی تعیین شده ، با توجه به بینش و ایدئولوژی اش ، نسبت به پدیده ها و رویدادهای اجتماعی ، موضع و جهت گیری خاص خود را دارد . از آن جا که الزاما هر نوع جهت گیری و موضع داشتن به همسویی و هم راستایی با آن مورد خاص ، منجر می شود ، هنرمند امکان هیچ نوع گریز زدنی ندارد چرا که هر گریز زدنی به معنای انحراف از اصل یا انحراف از واقعیت و در تضاد با مفهوم همسویی و هم راستایی است . پس در آثار کلاسیک گریز زدن نه تنها امری جایز نیست ، بلکه ضدیت کامل با مبانی و اصول این سبک دارد ، چون فضای آثار کلاسیک فضایی هندسی ، خط کشی شده ، رسمی ، متقارن ، متوازن ، متداوم و خطی و . . . است .
اما در آثار پست مدرن ، هنرمند (شاعر) به این دلیل که موضع و جهت گیری خاصی ندارد پس الزامی هم برای همسویی و هم راستایی با هیچ اصولی را هم ندارد . بنابراین می تواند بدون رعایت وحدت های سه گانه ی ارسطویی یعنی وحدت زمان ، وحدت مکان و وحدت موضوع (عمل) ، در اثرش ، گریز زمانی ، گریز مکانی و گریز موضوعی داشته باشد ، چون فضای آثار پست مدرن ، فضایی غیرهندسی ، خط کشی نشده ، غیر رسمی ، نامتقارن ، نا متوازن ، نامتداوم و غیر خطی و . . . است .
از سوی دیگر ، آثار کلاسیک آثاری پارامتریک هستند اما آثار پست مدرن ، آثار پارامتریک نیستند .
پارامتر در آثار کلاسیک ، عامل یا متغیر (مضمون) محوری یا مشترکی است که توابع و متغیرها (مفاهیم و مضامین) را با یکدیگر مرتبط می کند و به عبارتی موجب انسجام موضوعی و پیوستگی روایت ( روایت ها اعم از کلان روایت ها و خُرده روایت ها) می شود . اما در آثار پست مدرن ، به این دلیل که درهم ریختگی مضمونی و گسستگی روایت داریم پس هیچ پارامتر یا الگوریتم ِ از پیش طراحی و تعیین شده ای وجود ندارد که هنرمند (شاعر) از آن تبعیت کند .
با توجه به این موارد ، منطق این گریزها یا گریز زدن های شاعر ، مشخص شده است . گرچه آثار پست مدرن ، منطق گریز هستند اما خواستم با نوعی گریز زدن ، منطق این گریز زدن را بیان نمایم .
در این قسمت چند گریز زدن (درهم ریختگی زمانی ، مکانی و موضوعی) را مرور می نماییم .
سرزمین نان و حلوا
کوچه پس کوچه های سامرا
خرابه های خاکستری زمان
(دوران) پیشاجنینی
دیواره ی رحم
ماه جویده شده
و . . .
مخاطب کلاسیک برای دریافت مضمون یا پیامی خاص ، " لینک " ها یا حلقه های رابطی را جست و جو می کند که بتواند با آن ها به مفهوم مرکزی یا معنایی واحد از اثر ، دست پیدا کند ، اما مطابق با آن چه که گفته شد ، در این نوع آثار ، نه الگوریتمی وجود دارد ، نه پارامتری و نه لینک یا حلقه ی رابطی .
در آثار پست مدرن ، به دلیل تداوم غیر خطی اثر ، رویدادها به ترتیب زمانی و پیرو منطق دراماتیک ، از پی هم نمی آیند ، یعنی تقدم و تاخر زمانی در آن ها رعایت نمی شود . به عبارت دیگر ، در این آثار ، زمان رویدادها ، پس و پیش می شود ، چون همان طور که گفته شد در این نوع آثار ، زمان غیر خطی یا حلقوی است و در زمان حلقوی ، امتداد ، راستا و خطی (خط پایه یا خط مرجعی) وجود ندارد که هنرمند (شاعر) طبق آن ، روی خط زمان پیش برود .
به جهت مواردی که بیان شد و همچنین به دلیل کُد گذاری ها(کُد گذاری دوگانه) ی اثر، گذشته از این که در مواردی ، فرآیند درک و دریافت معنا ، به تاخیر می افتد ، در مواردی هم ، به علت چند لایه بودن و ضمنا متراکم بودن مضمون ، و همچنین ابهام تعمدی در اثر ، دریافت مفهوم ، میسر نمی شود و یکی از دلایل مهم این امر ، این است که به جهت مرکز گریز بودن آثار پست مدرن ، هیچ مرکزیت مفهومی و محوریت مضمونی ای در اثر وجود ندارد که مخاطب بتواند با اصل و معیار قرار دادن آن ، مفاهیم ضمنی اثر را در یابد .
نکته ی مهم :
در آثار پست مدرن ، آن چه که از آن به عنوان مفهوم نام می بریم در واقع ضد مفهوم است .
ویک مورد کلی هم این که :
پست مدرنیست ها (ی شکاک)
" موضوع " را در اثر انکار
می کنند . . .
اکنون مواردی مانند کارکرد زبانی ، تکثرگرایی ، درک فرآیندهای دلالتی یا شناخت شناسی ، ارجاعات درون متنی و برون متنی و موارد دیگری از این دست را به صورت پرونده ی باز ، به وقت مناسب تر (و البته در شکل بهترش به افراد مناسب تر) واگذار و شعر را به شکل کلی با هم مرور می کنیم .
شاعر تقریبا در تمام سطور شعرش ، نگرش نو و بینش جامع خود را (به شکل درست آن ) به رخ مخاطب می کشد و خلاقیت و نواندیشی خود را با شاعرانگی گره زده و نتیجه ی آن را در معرض دید مخاطب قرار می دهد و قسمت عالی اثر آن جاست که شعر پس از اوج گرفتن می رسد به
" تبر را زمین بگذار
این بُت شکستنی نیست
ذره ذره آب می شود "
این پایان بندی عالی که در اثری پست مدرن می تواند یک آغاز فوق العاده هم باشد در ذهن مخاطب، به شکل تاکیدی این نکته را تکرار می کند که شاعر کاملا آگاه است که چه مسیری را برگزیده است .


1