گرد آوری ابیات ناب از اشعار حافظ بخش آخر 6/ابوالقاسم کریمیگرد آوری ابیات ناب از اشعار حافظ بخش آخر 6/ابوالقاسم کریمی . گرد آوری اشعار . .نکته های مهم. 1_در هنگام مطالعه ی شعر تلاش خواهم کرد ناب ترین ابیات را انتخاب کنم. 2_سعی خواهد شد ابیاتی که پند و اندرزی در آن وجود دارد گرد آوری شود. 3_ابیاتی که صرفا معنا و مفهوم عشق دنیایی دارد، جمع آوری نخواهد شد. گردآوری ابیات ناب/اشعارحافظ/بخش آخر 6 ............................................................................................ 1 بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری شادی زُهره جبینان خور و نازک بدنان 2 پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان 3 دامن دوست به دست آر و ز دشمن بُگسِل مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان 4 منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن 5 وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدن 6 کار صواب باده پرستی است حافظا برخیز و عزم جَزم به کار صواب کن 7 وصال او ز عمر جاوندان به خداوندا مرا آن ده که آن به 8 بر مِهر چرخ و شیوه ی او اعتماد نیست ای وای بر کسی که شد ایمن ز مکر وی 9 در آستان جانان از آسمان میندیش کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی 10 در مذهب طریقت خامی , نشان کفر است آری طریق دولت , چالاکی است و چستی 11 ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست عِرضِ خود می بری و زحمت ما می داری 12 در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری 13 ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی تا یک دم از دلم غم دنیا به در بری 14 در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسی است آن به کزین گریوه سبک بار بگذری 15 یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری 16 چو گل گر خُرده ای داری خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلط ها داد سودای زراندوزی 17 سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حُکم میر نوروزی 18 من نگویم که کنون با که بشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی 19 اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهرُوی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی 20 آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت وَز نو آدمی 21 حدیث چون و چرا دردسر دهد ای دل پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش و دَمی 22 هواخواه توام جانا و می دانم که می دانی که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی 23 بیا که رونق این کارخانه کم نشود به زهدِ همچو تویی یا به فسقِ همچو منی 24 تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی 25 سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن ای جهان دیده ثبات قدم از سفله مجوی 26 در مکتب حقایق پیش ادیب عشق هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی 27 دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی 28 این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می گفت بر در میکده ای با دف و نی ترسایی گر مسلمانی از این است که حافظ دارد آه اگر از پس امروز بُود فردایی 29 سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردمِ دیده ی روشنایی 30 ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل , بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی 31 در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی ((پایان)) ......................................................... گردآوری و تایپ:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین) جمعه 9 آذر 1397
|