شعر و ( حکیم فرزانه مرحوم مهدی الهی قمشه ای) با سرکار خانم مهدیه الهی قمشه ای فرزند مرحوم مهدی الهی قمشه ای ملاقاتی صورت گرفته،و او، سخنان خود را چنین آغاز کرد: ای سایه دولتت همه بر سر من یک جرعه شبی بریز در ساغر من آنان در زمان نادر به شهر کوچک قمشه (شهرضای سابق) کوچ کرده و در آنجا رحل اقامت افکنده بودند. نیای بزرگ ایشان حاجی ملک و نیایشان عبدالحمید در تاکستانهای این شهر حکمت خیز، آب و ملک و سود و سودایی داشتند، اما زنّار خدمت به میان بسته بودند و در آبادانی شهر از بنای مسجد و مدرسه و حفر قنات و ... هیچ فروگذار نمی کردند. ایشان در باره پدر خویش می فرماید: چو شیخ خارقان جانش منور از آنجا آمدم باری سپاهان و از آنجا به شهر مقدس مشهد می روند و در خدمت آقابزرگ خراسانی و ادیب نیشابوری، ادبیات عرب و عجم می خوانند و از آقاحسین فقیه و حکیم بُرسی نیز کسب فیض می کنند و پس از سالها به تهران می آیند. مرحوم الهی قمشه ای پس از شهادت مرحوم سیدحسن مدرس، به جای ایشان در مدرسه سپهسالار سابق ـ شهید مطهری فعلی ـ به تدریس فلسفه و الهیات می پردازند و حدود هفت سال از عمر خویش را صرف ترجمه قرآن کریم می کنند. همچنین ایشان بیش از چهل سال در خدمت دانشگاه تهران و تربیت دانشجو بودند. مرحوم الهی قمشه ای در شامگاه 24 اردیبهشت سال 1352 در سن 74 سالگی در حالی که قلم در دست داشت و آخرین پیرایش را در ترجمه خود از قرآن انجام می داد، دیده از جهان فرو بست. برادرم نظام الدین الهی قمشه ای که استاد فلسفه و همدوره با حاج آقا مصطفی خمینی بود، در سال 1376 فوت نمود و در زمان فوتش رئیس کتابخانه دانشگاه تهران بود. همه جانند و باشد جان شیرین دکتر حسین الهی قمشه ای از دوران کودکی با استعداد شگرف در خدمت پدر بود و در شبهای جمعه که مرحوم پدر تفسیر قرآن می گفتند، در خدمت ایشان وسایرین بودند.ایشان در دوران دانشگاه همواره دانشجویی ممتاز و موفق بود و در جمع خانواده نیز از نظر حُسن اخلاق و رفتار پرمهر محبوب ترین فرد بود. ـ مثنوی مولانا تجلی قرآن است و ما تمام ظرایف دلبری شاعران را در کلام قرآن می بینیم. همچو قرآن است از جهل عدو گرچه می ماند به ما او کی ز ماست «حافظ» عصاره اندیشه مولاناست و وقتی که مولانا را بشناسیم، می توانیم حافظ را هم بشناسیم. شعر حافظ زبان گویای جامعه ایرانی است و دیوان حافظ مجموعه ای از شعر خوب فارسی است. حافظ کُد ادب فارسی است. نکته: حافظ یک شاعر آسمانی بوده است. سوال از ایشان: * پس حس شعرگویی را بطه مستقیم با عرفان وقران دارد؟؟مولانا و حافظ نیز ارتباط نزدیکی با قرآن داشته اند و همان طور که همه می دانند حافظ از آن رو حافظ شد که قرآن را حفظ بود. من در آن بخشی که مرتبط با کارم است، آشنایی خوبی با قرآن دارم. ما تجلی قرآن را در ادبیات به صورت مستقیم، تمثیل، داستان و یا اشاره کوتاه می بینیم. عرفان نیز درس عشق و خودشناسی و بازگشت به فطرت سالم است و برای رسیدن به این دو، گفته اند که اولین قدم صیقلی کردن آینه وجود است که مولانا از زبان پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) می فرماید: صیقلی کن، صیقلی کن، صیقلی صیقلی کن زان که صیقل گیره است مولانا در جای دیگر می گوید: زان که زنگار از رخش ممتاز نیست بعد از آن نور را ادراک کن به جهان خُرم از آنم که جهان خرم از اوست در بیان حقیقت عرفان که همان از خود رهیدن وبه دیگر رسیدن است،مولانا می فرمایند: گر تو باشی خوش به کام دوستان این جهان بنمایدت چون گلستان ودر این زمینه،حافظ نیز می فرمایند: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز سوال از ایشان: تأثیر ادبیات و شعر در میانجوانان را چگونه می بینید؟شعر روح جوان را صیقل می دهد؛ شفاف می کند ،ودر این بین،گروهی ،نقش بسیار مهمی داشته و دارند،از جمله رسانه ها. در زمینه برنامه های شعرخوانی، مشاعره، انجمنهای ادبی هر چه کار بشود، کم است و یک نمونه بارز آن سخنرانیهای برادرم است که از کودک ده ساله تا پیرمرد هفتاد ساله جذب آن می شوند. سوال:شما جایگاه زن را در اشعار شعرا چگونه می بینید؟ عطار آن زلیخا از سپندان تا به عود گر بگفتیم موم ز آتش نرم شد ور بگفتیم چه همایون است بخت صدهزاران نام اگر بر هم زدی ـ حافظ آیینه است. همه خواستهای ما ایرانیها در کلام حافظ متجلی است و موقع برقراری ارتباط، حافظ آیینه تمام نمای فارسی است و اگر ما پیام فال را در همه ادبیات نگیریم، در یک بیت به طور یقین می گیریم. ـ پدرم همیشه می خواست فرصتی فراهم شود تا وزن «نغمه حسینی» را تغییر دهد و آن را به وزن مثنوی برگرداند و عقیده داشت که این وزن زیباتر و کاربردی تر است، اما این فرصت متأسفانه برای ایشان فراهم نشد. یعنی تا آنجا که می دانم، این کار عشق و حوصله زیادی طلب می کرد. خدا را شکر که توانستم این مهم را به پایان ببرم. من بیش از هر چیز به اجر و تأثیر معنوی این کتاب دلبسته ام. ساقی بیار باده روحانی از جان و دل کدورت ظلمانی در طور دید، موسی عمرانی ظاهر به ماهِ روزه، نه پنهانی از جام روی دوست کنی ارزانی از آن بزرگ بانوی ایرانی استاد علم و دانش قرآنی توفیق او به خدمت انسانی تا خلق وا رهد ز پریشانی می داد درس حکمت ایمانی تفسیری از صحیفه سبحانی نوری گرفت جوهر سلطانی صدها رجال و عالم ربانی همچون نگین دست سلیمانی آموخت بس لطایف عرفانی در روزگار خود به سخنرانی ما را بر این ضیافت و مهمانی چون گوهری به تارک سلطانی هم در هنر چو شمع فروزانی بر سکه تو کرده زرافشانی چون سرمه ای به دیده ایرانی سرچشمه ای ز چشمه حیوانی تا بنگری به دیده پنهانی در کار خویش عالی و چه دانی بلبل به شاخ گل به غزلخوانی ____________________________________________________ (حقیقت عرفان چه زیباست که از خود رهیدن وبه دیگر رسیدن است،ودر اول وآخر به او رسیدن است) (التماس دعای خیر از هم وبرای هم از بارگاه احدیت) (با تشکر از جناب آقای فکری ،در راستای زیبایی شعر)1391/1/26شنبه ساعت 19.50 (منبع: گفتگوی جمعی واز جمله همکاران در پیام زن،نشریه ی داخل سازمانی)
|