به بهانه ی (حقّ الیقین.......)بنام نگارگرعشق......... .......................................... همه ی عزیزان، سلام علیکم......... .......................................................... چندی پیش یکی ازعزیزان فرمودند که درمطلبی وبه مناسبتی(گویانقدی بریکی ازسروده های دوستان...)جناب رمضانی عزیز، لطف نموده ویادی هم از(دیوانه) نموده اند....برخود لازم دانستم که تشکّری ازایشان داشته باشم......چند روزی تأخیرشد ودرنتیجه ان مطلب راندیدم ولی، خوشبختانه موفق شدم به خواندنِ سروده های بعضی ازعزیزان وازجمله....مثنویِ حقّ الیقینِِ جناب حکیمِ عزیزوبران شدم که مطالبی رانه به هیچ منظوری اِلاّ به جهتِ « اُوصِیکُم عِبَادَاللّه وَنَفسی بِه تَقوَاللّه.....» تقدیم نمایم. خوشبختانه هم دربینِ شعرای متّأخر وهم معاصر، بوده وهستند کسانی که به جهتِ اعتقاد وایمانی که به قرآن به عنوانِ کلام الهی دارند ، درسروده هایشان وبه مناسبت ،همیشه ازان به نحوِ اَحسن سود برده اند، گاهی به صورتِ اشارات....،ایما ویا شاید هم تلمیح وگاهی هم برداشتهاییبسیار ارزشمند ازتفاسیر و......بسیاری اوقات هم....دقیقاً مضمونِ ایات راعینِ بهعین وبه زیباییِ هرچه تمامتر، سروده اند........ازانجا که راهی برای سدّ نمودنِ تفکّرات واندیشه های انسانی وجودنداردواین بلند پرواز گاهی می تواند تابدانجا اوج گیرد که، تصوّری بران نیست......امّا،آنجا که صحبت ازواقعیبت است خیلی خیلی بایذ مراقبت نمود ازین چموشِ افسارگسیخته...چه ممکن است قدم به جایی بگذارد که نباید......وواقعیات راانگونه به تصویربکشد که،نشاید استناد به آیاتِ قران درشعر، بسیار زیباست وهنرمندانه که نشان ازمطالعه وتوانایی های شاعردارداگر.......درنظرگرفته شود که فقط وفقط،باید انچه راکه خداوند بیان فرموده نقل نمود ونه ،انچه راکه قدرتِ تخیّلِ ماممکن است درنظرداشته باشد.....خوب می دانیمانچه (معمولاً) شعررا،زیباترجلوه می دهد،......تخیّلاتِ شاعرانه است ولی، درموردِبیان واستناد نمودن به قرآن.....این اختیارازسراینده ساقط است که هیچ بلکه،منع شده است چرا که کلامِخداست......وتغییرِ دران به هیچ وجه،دراختیار بنده ی خداوند نیست...... دوستان حتماً ملاحظه فرموده اند ، بزرگانی که آیاتِ قران رابه نظم کشیده اند...جُزبیانی ترجمه گونه واشاره به ریزِ حروف وکلمات...کاردیگری انجام نداده اند واین....بدان معنا نیست که نتوانسته اند بلکه...خودرامجازبه این کارندانسته اندواین خود به نوعی رسیدنِ به ان معرفتی ست که منظور قران استنسبت به خداوند.....درصورتی که اگر هدف به نظم کشیدنِ تفاسیرباشد،...کارمی تواند قدری اسانترباشد وشاعر بهترمی تواند با کلمات،بازی نماید (دقت فرمایید،...بهترمی تواند با کلمات، بازی نماید).....تاجایی که ازمنظورِ اصلی عدول نگردد....ودرنتیجه ادرسی به اشتباه به خواننده القا نشودکه، ممکن است باعثِ انحراف گردد.. سعیم بران بود که خیلیکوتاه وساده بیان نمایم انچه راکه بزرگانِ مادراین زمینه انجام داده اند.واینکبه اختصار می پردازم به انچه که موردِ نظرم بوده ازین نوشتار بدونِ هیچ منظورِ خاصّی .... اِعراب ونشانه ها دررسم الخطِ قرانی انچنان دقیقندوزیبا برحروف نشسته اند که گاهی اگرچه سهواًکوچکترین دخل وتصرّفیدرانها انجام گیرد...می تواند معنارابه کلّ.......تغییردهد .........وما،به هیچ وجه اجازه برچنین کاری نداریم دقّت بفرمایید اگرمثلاً(اِیِمَان....)را(اَیمان....)بنویسیم ویابخوانیم.....(اِیمان....باور،واعتقاد....)و،(اَیمان....قَسم)معنا می دهد..که فقط با تغییرِ فتحه به کسره در،همزه....صورت گرفته ...بنابراین وخیلی ساده عرض می کنم(کُن....بشو...)(فَ..پس...)(یَکُون....می شود)...... اِذَا اَرَادَاللّهَبِشئٍ فَقِیلَ لَهُ کُن،فَیَکون......(وقتی خداوند اراده کند به خلق«ایجاد»می فرماید بشو...ومی شود»....)که صدالبته ،گفتاری هم درکارنیست...وفقط اراده است....(ودقّت بفرمایید که (فَیَکون)بدونِتشدید ست ...سؤالِ بنده این ست که چراباید دراین سروده به این کلمه ی قرانی...تشدید دادکه اگرنداشته باشد ...درمصرع، سکته ای حاصل می شود اگرچه ملیح ولی،کاملاً مشهود...ایابه مااجازه برچنین کاری داده شده؟.........(خبرامد که عالم سرنگون شد ازین لحظه جهان، کن فّیکون شد)......؟ ................................... (به اوگفتم که یک،ایرانیَم من ).................. یَومَ نَدعُ کُلَّ اُناسٍ بِاِمَامِهِم........(اسرا،1 7 ).....دران روز همه ی مردم محشورمی شوند باامامشان..(رهبرشان).......حال بسته به اینکه این رهبر....امامِ نار باشد ویا، هدایتگرِ به نور......امامیبه هدایت باشد ویا....رهنمون به ضلالت....موسی باشد ویافرعون.....ابراهیم باشد ویا...نمرود....ولی اچه که مسلّم است هیچ بحثی وصحبتی ازملیّتِکسی نیست......... خبرازجادّه ای ،درلامکان داد........... اول اینکه این (مثلاً)جاده...به هیچ وجه لامکان نیست .....یکی ازموقف های پنچاه گانه ی محشرست که باید ازانها گذشت ...البته بعدازتوقّف ها وسؤال وجوابهایی.......وجایش هم درجهنّم است چرا؟....دقّت بفرمایید.......: وَاِنَّ مِنکُماِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبُّکَ حَتمَاً مَقضِیّا*ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَقَواوَّنَذَرُاالظَّالِمیِنَ فِیهَاجِثِیّاً.....سوره ی مریم،آیاتِ هفتادد ویک و..دو « وهیچ کس ازشما نیست مگر(اینکه)دران وارد می گردد،این(امر)همواره برپروردگارت حگمی قطعی ست.» «آنگاه کسانیراکه پرهیزکاربوده اندمی رهانیم،وستمگران رابه زانو درافتاده در(دوزخ)رهامی کنیم» البته دراین (واردشدن)ازنظرمفسران جای بحث هست...ولی چیزی که مسلبم است همه باید ازین جاده بگذریم...ودرقران هم بانامِ (صراط) دربعضی ازایت ازان نام برده شده.....سوره ی حمد.......آل عمران آیه 1 5 ....و،1 0 1 .......انعام آیه ی 6 2 1 و و و و ولی دراین سوره ی بخصوص کهنام برده وبه عنوانِ ادرس ذکرشده....از(صرط) .....خبری نیست...گرچه باید از(صراط)گذشت تابه انجا که سوره ی واقعه بیان می نماید رسید....ولی...اگربخواهیم چنین برداشتهایی راسند ومدرک قراردهیم.........کاربه شکلی دیگری خواهدبود. باتوجه به اینکه دراحادیث وروایاتِ متعّدد....ازصراط و(پل صراط)نام برده شده ومی توان به انها استنادنمود. امام صادق(صلوات الله علیه)فرمودند:صراطیعنی،طریقِ معرفتِ خداوندو،شاملِ دوصراط می شود....صراطی در دنیا،...وصراطی دراخرت.....صراطِ درنیا،امامی ست که اطاعتِ ازاوواجبست...وامّا صراطِ دراخرت،پلی ست برروی جهنّم...هرکس در این دنیابه درستی ازصراط،رَد شود....(امام خودرابشناسد وازاواطاعت نماید)......دراخرت هم ازان پل.....به آسانی بگذرد والا،......قدمش خواهد لغزید و....سقوط او درجهنم حتمی ست. بازهم ایشان درتفسیر(اِنَّ رَبِّکَلَبِا لمرصاد......آیه ی 4 1 ،سوره فجر)می فرماید،مرصاد پلی ست برطریقی که از،جهّنم می گذرد. حضرت رسول (صلوات الله علیه)فرمودند:ثابت قدم ترین شما برصراط(پل صراط)......کسی ست که محبتش به اهلِ بیت ما، بیشترباشد. وایضاً امام صادق فرمودند: برروی جهنم پلی ست ازموباریکتر...وازشمشیر برّنده تر.... (پلی برراه دیدم،سخت باریک).............. گرچه لفظِ (پل) درقران اصلاً نیامده ولی بازهم براساسِ روایات واحادیث ازاین عزیزان،که ازان هم به (پل)....(صراط).....(پل صراط)....(پل جهنم)).......یاد شده، واقعیّتی ست که وجوددارد.....وهمان طورکه عرض شد، یکی ازموقف های پنجاه گانه است که در روزِ(پنجاه هزارسال)*باید ازان گذشت ...ولی فعلاً به جهتِطولانی نشدن مطلب اجازه بدهید به همین جا بسنده نماییم واگر انشاءا....توفیقی حاصل شد وعمری بود..........فقط یک مطلبِ دیگر: چوآمد نوبتم،لرزان شدم من............. نوبت!.......؟آیا فکرکرده اید که اگر برای رسیدگی به کارها واموراتمان ازطرفِ خداوند لزومی برنوبت بود.....چقدرمی بایست درانتظارباشیم؟.......(اللّه اکبر......)ویا...مگردراین دنیا....ودرطولِ شبانروز ویا،تمام عمر.....برای انکه نگاهِلطفِخداوند راداشته باشیم.....درنوبتیم؟........اصلاًمی توان برای خداوندی که با تمامِاسماءِ حُسنایش ازاو نام می بریم که(قادرست.....عزیزست.....علیم ست....سمیع ست....و و و و و و )باید (نَعوذُباللّه....)چنین تصوّرنمود که بندگانش رادرنوبت قراردهدبرای رسیدگی به................(اللبه اکبر.....) آیا این نفی تمام پندارها،باورها...واعتقاداتِما ازخداوند نیست؟........مگر نخوانده ایم درقران که (...........عَلَیکُلِّ شَیءٍمُحِیط)؟...پس این (احاطه)برکجاست...مگرندیده ایم که (هُوَمَعَکُم اَینَماکُنتُم.......؟)هرجا ودرهرحال که باشیم،اوباماست ......می بیند...می شنود.....می تواند....احاطه دارد....قادرست......پس «نوبت» دیگرچه صیغه ایست؟........ عزیزانِ من...ببخشید بنا نداشتم به چنین لحنی ولی.......دربحثِ قرانی،تعارفی باکسی نیست....باید گفت انچه راکه خداوند دراین کتابِ اسمانی به وضوح....متذّکرشده و،جای هیچ شکّ وتردیدی دران نیست...(لَا رَیبَ فِیه.......)... بازهم عذرخواهی می کنم ....وعرض می نمایم که اگر توفیقی حاصل شد ...بحث راپیرامونِ(سوره ی واقعه)ومطالبی که دران امده و،....بامشارکتِ شمابزرگواران ادامه خواهیم داد....برایتان توفیقاتِ الهی رادراین ماهِ خیروبرکت ازدرگاه الهی خواستارم.......راهنمایی های خودراازاین بنده ی حقیر، دریغ نفرمایید.......................التماس دعا.
|