حرف دارم با شما!دستم به قلم میرود...اتفاقا زیاد هم میسرایم مینویسم... اما وقتی که دیدم آثار قبلی را،مخاطبی موشکافانه و با تامل میخواند،تایید میکند،میگوید که زیباست،عالی است، مردد شدم از نشر دلسروده ای،دلنوشته ای که به تازگی سرودم، وقتی پی می برم که مخاطب انتظارات بیشتری دارد و به احترام علم و ادب به سادگی از سروده ای نمیگذرند...به احترام شعر و شاعر انگیزه می دهد و حمایت میکند...می ترسم که مبادا سروده ی جدید در خور ایشان نباشد. لذا این روز ها صبر و تمرین برای خلق اثری با قوت بیشتر و استخوان بندی محکم تر،و تلاش برای گفتنی سخنی تازه تر،از تداوم و تعدد در سرودن برای بنده مهم تر است یادم نمیرود که چه مینوشتم و حالا بعد از پیوستن به محفل شعرناب چه مینویسم...سایت شعرناب آغاز شکفتن باورها و توانایی هایم در زمینه شعر بود آنجا که اولین شعر را ارسال کردم و باتمام نقوص و اشکالات کسی به قول معروف(تو ذوقم نزد) نقد،همراه با دلگرمی و کمک به یافتن سبک و سیاقی مشخص در سرودن از ویژگی های اساتید بزرگوار حاضر در این محفل است... در حال حاضر به دلیل مشغله ی فراوان و همان دلیلی که ابتدای عرایضم مطرح کردم از حضور کمرنگ و یکی در میانم پوزش میطلبم... به امید موفقیت تمامی اعضای محترم سایت شعرناب ارادتمند: محمدحسن ایوبی هنوز خیلی حرف ها دارم با شما!
|